در طول چند ساعت گذشته خبرهای متعددی در رسانههای صهیونیستی و غربی در مورد اقدام رژیم اشغالگر برای حملهای محدود و به قول خودشان «بدون تلفات!» منتشر میشود. اینکه حمله ایران به رژیم اشغالگر باد این رژیم را خواباند و به همه نشان داد که آنچه از قدرت و توانمدی نظامی این رژیم گفته میشود بیشتر دروغ است تا واقعیت، باعث شده تا آنها به شدت دچار سرخوردگی شوند. اگر روایت آن سرباز خبرنگار اسرائیلی را که گفته بود اگر شهرکنشینان محتوای نشست کابینه را میفهمیدند نصفشان الان در فرودگاه بنگوریون برای فرار از فلسطین صف کشیدهاند، بپذیریم میتوان حجم سرخوردگی رژیم بابت پاسخ ایران را هم تحلیل کرد.
واقعیت این است که حمله ایران بر خلاف تمام توقعات، تحلیلها، برآوردها و انتظارات صهیونیستها بود. اشتباهی تاریخی، کلان و بینظیر که در یک پاس گل بیمثال با حمله به کنسولگری ایران در دمشق به ما دادند، باعث شده تا پرده از توانمندیها، قدرت و هیمنه آنها بیفتد. بنابراین آنها دنبال احیای موازنه هستند، اما میدانند که برقراری موازنه ممکن است باعث ایجاد یک موازنهای به مراتب پیچیدهتر، چندلایهتر و سختتر شوند که بعد از آن در به روی همه اقدامات دیپلماتیک و سیاسی بسته شود. به همین دلیل تهدید به حمله مستقیم به ایران را باید هم از روی ناچاری و خروج از بنبست ارزیابی کرد.
اما غربیهایی که در تماس مداوم با ایران از کشورمان میخواستند تا به رژیم اشغالگر حمله نکند چرا که موجب گسترش جنگ خواهد شد، حالا باید ببینیم چقدر به نتانیاهو فشار میآورند تا مانع از ماجراجویی جدید در منطقه نشود! هر چند مبرهن است که ریسک شلیک مستقیم به خاک ایران از حمله به کنسولگری دهها برابر بیشتر است، چرا که رسمیت دادن به یک جنگ همهجانبه است، به همین دلیل میتوان گفت نتانیاهو فعلاً در عرصه رسانهای دستور ایجا هیاهو برای حمله را داده تا باعث تماس تلفنی مقامات اروپایی و امریکا شود. او در مرحله دوم، خواستههای خود را مطرح خواهد کرد و طبق معمول دنبال باجگیری میرود.
باج اول مالی است و باج دوم دادن مجوز برای حمله به رفح که دومی در این شرایط برای امریکا بسیار ویرانگر است و به همین دلیل طبق معمول همیشه آنها اجازه سرمایهگذاری و ارسال پول به رژیم را بیشتر خواهند کرد. اما اگر یک درصد سرکردههای رژیم کودککش تصمیمی اشتباه بگیرند، در ایران دستها روی ماشه است…
ثبت دیدگاه