طبیعت گردی که این روزهای با نامهای مختلفی از جمله بوم گردی، گردشگری کشاورزی و چندین نام دیگر و در زیر شاخه های متنوعی مورد اقبال عمومی است زمینه ای مناسب است تا در کنار آن اقتصاد و معیشت خانواده های روستایی نیز تقویت شود.
در مسیری که به روستای امام زاده طی کردم وقتی وارد مزرعه ای پر از چند غاز و پرنده شدم؛ هیچ گاه فکر نمی کردم که به این میزان به من خوش بگذرد؛ در یک سو گله ای از غازها در حرکت و سرو صدا بودند و در سمتی دیگر بوقلمون ها از دیدن من و خانواده شوک زده بودند و سر و صدا می کردند.
زندگی در هر مزرعه ای با نام واحدهای بوم گردی که به من پیشنهاد می شد، تجربیات و گزینه های بسیاری برای من داشت و البته هزینه آن به اندازه هزینه اقامت در یک هتل نبود.
زمان اقامت در هر خانه روستایی و مزرعه که از طرف مالکان این مکان ها پیشنهاد می شد، حداقل ۲ تا ۳ روز بود؛ با این حال تا یک هفته نیز می شد در مزارع اسکان گرفت.
بعضی از این خانه ها اقداماتی را برای راحت تر بودن گردشگران در هنگام اقامت انجام داده بودند. به عنوان مثال، اتاقی با یک کولر گازی، یک تلویزیون دارای شبکه های تلویزیونی و تختی راحت و سنتی را برای گردشگران فراهم کرده بودند اما به میزان یک هتل سه ستاره پول می گرفتند.
در کنار تمام این امکانات منظره ای زیبا را می شد از بالکن خانه تماشا کرد و صبح ها هوای پاک روستا را استشمام کرد و صدای خروس ها را هم شنید که به عنوان ساعت قدیمی مردم منطقه موقع طلوع خورشید آواز می خواندند.
در این اقامتگاه روستایی خبری از تخت خواب هم نبود، هر چند مبل کوچکی شاید در گوشه ای پیدا می شد، در حقیقت انتظاری که از این اقامتگاه ها می توان داشت، نباید همانند هتل ها باشد.
باید بگویم بسیاری از گردشگران مثل فرزندان خانواده خودمان فکر می کنند که اتاق هایشان در این مزارع و خانه ها باید همانند خانه های خودشان مبله شده و بسیار راحت باشد و امکانات و تکنولوژی های جدید را داشته باشد. در صورتی که این تفکر اشتباه است.
به نظرم لازم است به زندگی روستایی و فرهنگش احترام بگذارید و انتظاراتتان را با این مکان تطابق دهید واز زمانی که در روستاها سپری می کنیدنهایت بهره را ببرید.
میزبان خانواده من، بسیار مهربان بود و تمام سعی خود را می کرد تا با امکاناتی که داشت مایحتاج من را به عنوان مهمان و گردشگر فراهم آورد.
در بعضی مواقع، به رغم اینکه تقاضای شام نمی کردیم به میز شام خانوادگی میزبان دعوت می شدیم تا از جمعی صمیمی و گرم همراه با غذاهای پخته شده از محصولات کشاورزی مزرعه کوچکشان هم لذت ببریم.
یادمان نمیرود در همان اطراف در روز دوم اقامت یک چوپان به پسرم اجازه داد تا به کمکش برود و با چوب که به دستش از گوسفندانش مراقبت کند و دنبالشان بدود هنوز شادابی حاصل از این کار از خاطره های او پاک نشده است.
پختن رب خانگی و شیره انگور و آش دوغ محلی در مزرعه و پختن نان و آویزان کردن پاهایمان در داخل تنور هم برای خود تعریفی دیگر دارد که اگر شما هم به عنوان گردشگر زمانی به روستاها و مزارع ارومیه بروید، حتما می توانید از این امکانات بهره ببرید.
زمان برداشت محصول در شهریور ماه بهترین زمان مسافرت برای ما بود هم هوا خنک بود و هم همه جا زیبا و مزارع پر از نعمت های الهی بودند از گندم و سیب گرفته تا انگور و گوجه فرنگی.
جشنواره ای به نام انگور هم در این موقع در این شهر در کنار ساحل دریاچه ارومیه در حال برگزاری بود که کلی محصولات محلی را میشد در این مکان یافت و تهیه کرد.
برداشت محصول یکی از جاذبه های گردشگری کشاورزی برای ما در مدت اقامت مان در ارومیه بود که با گرفتن عکسهایی از خرمن زارها و باغهای انگور و اقاماتگاه بوم گردی روستاییمان رقم خورد.
تمامی اینها خاطره یک روج پزشک اهل اصفهان بود که در گفت و گویی کوتاه در قطار برای دوستانش تعریف می کرد و همه در سکوت نظاره گر طعم شیرین گردش تابستانه او بودند که در روستای قطورلار ارومیه در مزرعه ای آن را چشیده بودند.
مالک مزرعه برایمان آشنا بود چون چندین بار برای تهیه گزارش در زمینه تغییر کاربری اراضی زراعی به روستایی واقع در هشت کیلومتری شهرستان ارومیه در مسیر روستای امامزاده رفته بودم و مصمم شدم تا برای دیدن مزرعه و اقامتگاهی که فراهم کرده اند به روستایشان همراه با خانواده سری بزنم.
ثبت دیدگاه