چهارشنبه, ۹ آبان , ۱۴۰۳ Wednesday, 30 October , 2024 ساعت ×
گفتن و نوشتن از بدیهیات
14 اردیبهشت 1399 - 10:20
شناسه : 9458
11

گفتن و نوشتن از بدیهیات، تکرار چندباره بدیهیات حوصله‌سربر و جان‌فرسا و طاقت‌تمام‌کن است. اما باید گفت. امیدوارم همکارانم بر من ببخشایند، اما وقتی روزنامه‌نگار و خبرنگار ماندن بیشتر از هر چیز جان سگ می‌خواهد برای حفظ همین اندک فضای باقی‌مانده، برای همین بدیهیات هم باید جنگید. جدیدترین سنگر ما بدبختانه دیگر حتی جنگیدن برای […]

ارسال توسط :


گفتن و نوشتن از بدیهیات، تکرار چندباره بدیهیات حوصله‌سربر و جان‌فرسا و طاقت‌تمام‌کن است. اما باید گفت. امیدوارم همکارانم بر من ببخشایند، اما وقتی روزنامه‌نگار و خبرنگار ماندن بیشتر از هر چیز جان سگ می‌خواهد برای حفظ همین اندک فضای باقی‌مانده، برای همین بدیهیات هم باید جنگید. جدیدترین سنگر ما بدبختانه دیگر حتی جنگیدن برای آزادی رسانه‌ها نیست. این سرزمین را مدت‌ها است که طیف‌های مختلف وابسته به قدرت اشغال کرده‌اند. می‌‌گویم اشغال، چون حضورشان برای رسانه‌ها نامیمون و نامبارک است. قدرت، رسانه‌ها را معتاد و طفیلی خودش کرده است و کدام انگل می‌تواند دیده‌بان موفق میزبانش باشد؟ رسانه‌ای که زبان مردم نیست رسانه مرده است. رسانه‌ها را به شیوه‌ای نظام‌مند کشته‌اند. اگر صدایی از مردم، از گوشه‌ای از رسانه‌ای شنیده می‌شود شک نداشته باشید که این صدا یا ابزار تنازع‌های گروه‌های مختلف قدرت است یا تلاشی است انفرادی از یک خبرنگار/عکاس. تلاشی است انفرادی از سوی کسی که هنوز به خبرنگاری متعهد مانده و ناچار است از بین انبوه رسانه‌های وابسته یکی را برای کار انتخاب کند و بجنگد. انتشار خبر مثل جنگیدن است. سانسور از آنجا که همیشگی است خودش را بر ذهن مسلط کرده است و برای نوشتن باید ابتدا ذهن سانسورزده را کنار زد. بعد هم انواع مصلحت‌سنجی‌ها و ارزیابی‌ها و سانسورها حتی در رسانه‌های به‌ظاهر مستقل از راه می‌رسند. گاهی حتی بعد از انتشار، هم تلاش‌ها یک‌باره نیست و نابود می‌شود، اندک جاهایی چراغ‌های رسانه‌های مستقلی هنوز برافروخته است اما همه‌ آن‌ها هم از تونل‌های وحشت مدعیانی می‌گذرند که مدام فریاد می‌زنند: «مرده باد».

تا اینجا هیچ چیز تازه‌ای نبود جز ناله‌های بیهوده مکرر. سال‌ها است که شرایط خبرنگار و رسانه همین است اما آنچه جدید است تلاش مدیران همین رسانه‌های الکن است برای از صدا انداختن خبرنگاران در شبکه‌های اجتماعی‌شان. حالا که رسانه‌ها در اشغال قدرت‌اند، کم‌خطرند و گویایی لازم را ندارند می‌توانند استاندارد قابل تعمیمی باشند که همان فضای گشوده شبکه‌های اجتماعی را هم ببندند. «نفاق قلم» و «اصول کاری رسانه‌ ما» کلیدواژه‌های جدیدی برای بگیروببند جدید است. برای این نفاق به چه چیزی ارجاع می‌دهند؟ رسانه‌های بی‌اعتبار، دروغ‌گو و مصلحت‌سنج که اگر تعارضی در پیش باشد همیشه منافع قدرت را ترجیح می‌دهند. همان اندک فضای حاصل از رسانه‌های اجتماعی هم از نظرشان باید خفه کرد. برای این خفه کردن هم رویه‌های دهن‌پرکن و سفسطه‌های ظاهرالصلاح دارند؛ نفاق قلم و اصول رسانه‌ای.

متهم‌هایی که آن‌قدر فضای رسانه‌ها را محدود کرده‌اند که در عمل خبرنگاری را از بین برده‌اند، مدیران ارزان‌قیمت یک‌باره‌ به همه‌جا رسیده‌ای که جسارت ایستادن برای وظیفه‌شان را ندارند، بی‌مسئولیت‌هایی که خبرنگارانشان را به دامان ماموران امنیت هل می‌دهند، بی‌ریشه‌هایی که از مدیریت فقط ایراد وارد کردن به فلان عکس حساب کاربری بهمان خبرنگار را می‌دانند حالا این طفل صغیر توسری‌خورده رسانه‌ها را نشان خبرنگار می‌دهند که همین‌طور باش وگرنه هیچ. شترها را با بار دزدیده‌اند و حالا می‌گویند خرتان را هم بدهید. شبحی از دستورالعمل حضور در شبکه‌های اجتماعی را نشان می‌دهند و هیچ دستورالعمل مکتوبی تدوین نمی‌کنند چون می‌دانند از هیچ دستورالعملی، حداقل بر روی کاغذ انتقاد نکردن یک وابسته به رسانه‌ از دولت درنمی‌آید. یک ذکر ننه من غریبم هم همراه طلبکاری‌شان می‌کنند که «این‌ها پول دولت است که شما می‌گیرید و چرا علیه دولت می‌نویسید؟ چرا از دولت انتقاد می‌کنید؟». انگار که این پول‌ها ارث پدر نداشته دولت است. آقا و خانم مدیر! این پول‌ها متعلق به مردم است و نه دولت و پیش و بیش از هر کس و ناکس برایش باید به مردم متعهد بود. این هم بدیهی است و از قضا با همین اصل بدیهی شما نامحرمید و نه خبرنگار.

آخرین مورد از محدودیت‌های رسانه‌ای‌ها که به حساب‌های شبکه اجتماعی مربوط است اخراج خبرنگار محیط زیست ایسنا است. پیش‌تر خبرنگارانی را دیده‌ام که مجبور شده‌اند حتی برای عکس حساب کاربری‌شان در توییتر و تلگرام جواب پس بدهند و خب به همراه ۵ نفر دیگر همین مساله را در خبرگزاری پانا تجربه کرده‌ام. قصد ندارم اتفاقاتی که افتاده را یادآوری کنم، خلاصه‌ای از ماجرا در نامه‌ای که به انجمن صنفی روزنامه‌نگاران تهران همان زمان نوشتیم موجود است،  اما اگر بنا باشد یک جا این مشکل را به نفع روزنامه‌نگاری (نه روزنامه‌نگاران) و مردم حل کند همین انجمن است. پیش‌تر در جلسه‌ انجمن صنفی روزنامه‌نگاران تهران که از سر لطف یا وظیفه یا هر دو که بخشی از آن به رسیدگی به اتفاقات پانا مربوط بود از آن‌ها خواستم موضع روشنی درباره این ماجراها بگیرند، و هشدار دادم حتی تدوین دستورالعمل از سوی خود رسانه‌ها می‌تواند به از بین رفتن اندک آزادی باقی‌مانده برای بیان رسمی و هر چه بیشتر غیررسمی شدن کار خبری منجر شود. این بار حتی کار این محتاج رای‌های مدعی آزادی بیان و مدیران منصوب مسئولان انتخابی است که در مبادله برای نان از حقوق خبرنگارهایشان هم مایه می‌گذارند. از قضا همگی هم در جلسات هفتگی مدیران رسانه‌ای نزدیک به دولت شرکت و برای دفاع از «دولت مظلوم‌ و زیر فشار» برنامه‌ریزی می‌کنند. شاید حتی بیلان «خفه‌کاری» خود را هم هر هفته گزارش کنند. کسی چه می‌داند؟

شاهرخ زبردست متولد ۱۳۶۵ است. او در روزنامه‌های تماشا، آرمان، فرهیختگان، سازندگی، بهار، وقایع اتفاقیه و خبرگزاری‌های دانشگاه‌ آزاد و پانا به‌عنوان روزنامه‌نگار فعالیت کرده است.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.