چند روز است نمی خواهم بنویسم ولی مگر میشود ننوشت ، می گویند همیشه بر خلاف جریانات روز موضع گیری می کنی ولی باید حرمت قلم را حفظ کرد و حقیقت را نوشت ، یکی از دوستانم مرتب با من درگیر می شود بنده خدا تحصیل کرده رشته شهرسازی و کارشناسی ارشد برنامه ریزی شهری است ، مدام سنگ حاجی های شورای شهر را به سینه می زند.
می گوید بیا و گرد خاک کن نمی بینی بر سر ما چه می آید ، می گوییم دوست عزیزم بفکر کار و اشتغال باش ، می گوید کجا شغل و اشتغال …
بنده خدا دوستم از دنیا خبر ندارد .
نمی داند حاجی های شورای شهر ارومیه تا حالا حداقل یکی از فرزندان دختر یا پسر خود را در شهرداری استخدام کرده اند و حتی حاجی داریم دو تا از فرزندانش را در شهرداری ارومیه استخدام کرده تا از قافله عقب نماند.
دوستم نمی داند ما باید رای بدهیم تا حاجی های شورای شهر منتخب شوند .
شورای شهر برای ما نان ، آب ندارد ولی برای حاجی ها لااقل خوب …..
نمی دانم چقدر باید مردم به هر صورت تحریک بشوند تا یک عده منتخب شده و لااقل برای خود و اطرافیانشان کاری کرده باشند .
آقایان با رای مردم وارد شورای شهر نشده اند که حافظ منافع نزدیکان شان باشند. این پارتی بازی ها مردم را نسبت به مسئولان، بدبین و دلسرد می کند.
در حالی که بسیاری از جوانان با مدارک نزدیک به وظایف شهرداری مانند عمران و … هم اکنون جویای کار و بی کار هستند بعضا برخی از آقازاده های خانم و پسر ، بدون داشتن مدارک مرتبط به شهرداری نفوذ کرده اند.
آن چیزیکه عیان و مشخص است ضرب المثل «راه بنداز، جابنداز» در خصوص این افراد در حال شکل گیری است.
سوالی که در اذهان پیش می آید این است :
؟) ما هم برای سال های بعد برنامه ریزی کنیم و عضو شورا شویم تا فرزندان و آشنایان را در شهرداری مشغول به کار کنیم.
انتهای پیام/
ثبت دیدگاه