شهید نوروز، شهید مظلوم
نوروز سال ۱۳۶۲، خلبان رستم ابراهیمزاده گنبدی، برای چند دهمین بار مامور شد تا از مرزهای ایران دفاع کند. او در دفاعی جانانه، مانند همیشه چون عقابی تیزپرواز به پیشواز متجاوزین رفت؛ اما اینبار جنگنده او مورد اصابت قرار گرفت ولی وی مصمم بود تا جنگنده را به آشیانه برگرداند و به همین دلیل تا آخرین لحظات دکمه اجکت را فشار نداد.
چهار فرزندش در ارومیه چشم به راهش بودند اما خاک میهن و حفظ سرمایههای کشور، درست زمانی که خاک ایران مورد تجاوز بود و کشور در شدیدترین تحریمها قرار داشت؛ برایش در ارجحیت قرار داشتند.
او در آن لحظات فقط به ماموریتی که بر عهدهاش بود فکر میکرد چرا که وطنش را بیشتر از هر چیز دیگری دوست داشت.
مربیان آمریکائیش که دو دوره تخصصی را زیر نظر آنها با موفقیت طی کرده و موفق به دریافت جایزه ویژه شده بود؛ پس از انقلاب از او خواسته بودند تا به آمریکا بازگردد و در ارتش این کشور مشغول شود؛ اما او قبول نکرده و در میهنش ماند تا از وجب به وجب خاکش دفاع کند.
در لحظه آخر اجکت را فشار داد؛ اما دیگر دیر شده بود و فرزندانش برای همیشه چشم به راهش ماندند…
شهید سرگرد خلبان رستم ابراهیمزاده گنبدی، تنها چند ساعت مانده به تحویل سال در ۲۹ اسفند سال ۱۳۶۲ جانش را فدای ایران کرد تا عیدی کودکانش خبر شهادتش باشد و دو دختر و دو پسرش تا ابد با شنیدن صدای توپ تحویل سال، آخرین لحظات زندگی پدرشان را تجسم کنند.
چون پدرشان شهید نوروز بود؛ شهیدی که در شهرش تا کنون مظلوم واقع شده است.
نام او اکنون بر تابلوی یک خیابانچه ۳۰ متری که حتی یک خانه هم در آن وجود ندارد، یاد این شهیدان میتواند سرمایهای برای استان و شهر ارومیه باشد.
آرامگاه این شهید تنها چند قطعه با آرامگاه حمید باکری و یادمان مهدی باکری فاصله دارد.
انتهای پیام// صلاح الدین
ثبت دیدگاه