امروز ۱۲بهمن است. امام خمینی در چنین روزی قدم در خاک میهن نهاد و بازگشت. بازگشتی که بازگشت امید و آرمان بود؛ بازگشتی که خبر و نوید و وعده اعتلا و اعتدال، سازگاری دین و معاش، سازگاری دین و سیاست، سازگاری دین و خواست مردم یا دین و دمکراسی بود که خود را در قامت و ایده جمهوری اسلامی نشان می داد.
جمهوری اسلامی، زبده و خلاصه ای بود که به تمام آرمانهای انسان ایرانی آن روز اشارت و دلالت داشت. آری انسان ایرانی آن هم در افق ارزشهای فراملی و انسانی؛ ارزش های جهانشمول و جهانی. آزادی(استقلال مردم و شهروندان از دخالت و زور داخلی ها یا حکام) و استقلال(آزادی از زور خارجیان) و عدالت مهمترین شعارهای انقلاب بود که فریاد «درود بر خمینی» را بر زبان اکثریتِ تکرارنشدنی ایرانیان –از کمونیست تا مسلمان- روا و روان ساخته بود. میشل فوکو هم در سفرش به ایران درست در همان ایام به این که کمونیست ها و غیرمذهبی ها هم شعار درود بر خمینی سر می داده ند اشاره می کند.
افق انقلاب، عام بود نه خاص اما در ادامه برخی این افق زیبا و وسیع را هرچه تنگ و تنگ تر کردند. همزمان یا با قدری تأخیر، آرمانهای انقلاب هم دستخوش همین کوچک سازی و تحقیر و تقلیل شد تا جایی که امروز از سوی هر دو جناح اصلی کشور، کمتر شاهد بر زبان آوردن شعارهای اصلی و آرمانهای انقلاب هستیم. دیگر از ارزش های دهه هفتاد و حتی هشتاد چندان خبری نیست!
امام خمینی انقلاب را چنان مطرح کرد که هرچه الهی تر، مردمی تر و هرچه مردمی تر، الهی تر.
بنا بود ۱۲بهمن و تمام ارزشهای برپاشده و قیام شده بخاطر به آن، تدبیر و تقدیر ایران باشد و نه صرفاً یک تقویم. برای همین یادداشت هایی نظیر یادداشت حاضر هم اگر محدود به مناسبت دهه فجر شود، دلالت بر تقویمی شدن ارزش های انقلاب حتی برای نگارنده خواهد داشت. می بایست این ارزش ها را دمادم و مدام مطرح کرد نه دمدمی و گذرا.
۱۲بهمن ۵۷ هواپیمای امام فرود می آید. فرودی که نماد پرواز امید و بر فرازرفتن ایرانیان و حتی مستضعفین عالم و نه فقط مسلمین بود.
با هر پله ای که او پایین می آمد، شوق ها و امیدها بالا می رفت.
امام پا در خیابان انقلاب و برساختن نظام انقلابی نهاد. خیابان سیاست از آن روز ۱۲بهمن- و حتی قدری پیش از آن – خیابان آزادی بود که درست از میدان آزادی شروع می شد. میدانی که نماد جمهوری است؛ هم به سبب نام اش هم وسعت اش. «جمهوری» اصطلاحی برای گردهمایی انبوه مردم است و بی دلیل نیست ژان ژاک روسو تئاتر در فضای باز را جمهوری تر از تئاتر در فضای بسته می دانست.
بعد از خیابان آزادی، میدان انقلاب و خیابان انقلاب را در پیش داریم. آغاز انقلاب اسلامی و نقطه عزیمت و شروع آن همانطور که شهید بهشتی هم تأکید می کرد آزادی بود.
اما چرا اینقدر بر مفهوم خیابان تأکید می کنم. خیابان آن چیزی است که مورد فراموشی ما قرار می گیرد. خیابان بهترین و رواترین و درستی ترین محل حضور خودجوش و انقلابی مردم است(در تهران، شهرک غرب وسیع ترین خیابان ها و در عین حال از خلوت ترین و بی جمعیت ترین آنهاست). خیابان (حضور خیابانی مردم) محلی یا دقیق تر بگویم فضایی است که جمهوری راستین از جمهوری های تشریفاتی دنیا که حضور مردم یا صرفاً در حد تأسیس است و یا در حد انتخابات متمایز می شود.
حرف آخر
در نهایت باید گفت امام در روزهای بازگشت و آغاز استقرارش در ایران و آغاز تأسیس رسمی و دفاکتو انقلاب اسلامی، در مدرسه رفاه و مدرسه علوی اقامت میگزیند. چقدر نمادین! او عالم را مدرسه میدانست. جهان را محل تربیت و کمالیافتن انسانها میدید. هدف نهایی عالم از نگاه او «سودوزیان» نبود بلکه رشد و تعالی مادی و معنوی بود.
می توان از ترکیب مدرسه رفاه و مدرسه علوی الهام نمادینی گرفت و گفت هدف انقلاب، «رفاهی علوی» یا رفاهی معنوی بود. ترقی مادی در دستگاه فکری امام، یک مقدمه بود برای تعالی معنوی بهتر. اساسا ایشان همانطور که جسم و روح، دین و دنیا، دنیا و آخرت را در برابر هم نمیدید، پیشرفت مادی و پیشرفت معنوی را مقابل هم نمیگذاشت. او همچنین آرمان و واقعیت و خواست مردم را با دین در تضاد نمیدید.
یک آرمان او، مردم بود؛ آرمان و ایدهای که امروز نه تنها با تضعیف جمهوریت نظام، که با تضعیف اسلامیت آن نیز تضعیف میشود. باری، هرچه مردمیتر، اسلامیتر و هرچه اسلامیتر، مردمیتر.
با نصبالعین قراردادن این شعار باید گفت ضرورت تاریخی امروز ما بازگشت به افق عامگرایانه انقلاب است؛ افقی که امام خمینی یک نقطه وفاق طلایی آن است. نگاههای حذفی، تنگنظرانه و به دور از شایستهسالاری و علمگرایی، خاصگرایی به جای عامگرایی و تعلقگرایی به جای تخصصگرایی مانند موریانه پایههای حیات مردم و کشور را میجود. به افق انقلاب بازگردیم؛ افقی که در لحظه فرود هواپیمای امام بر ما گشوده بود.
ثبت دیدگاه