به منظورو فهم بهتر مقاله ابتدا ارائه ی تعریفی کوتاه از پوپولیسم را جایز می دانم:
پوپولیست یا همان اقدامات مردم باور یا عوام گرایانه را می توان در قالب اموری ارزیابی کرد که به دنبال رضایت عمومی و جلب پشتیبانی و حمایت مردم در حوزه های مختلف است که از این مسیر سیاستمداران می توانند به اهداف و خواسته های سیاسی، حزبی و گروهی نائل شوند.
پوپولیسم خودکامه از تناقض هایش گریزی ندارد. پاشنه آشیل این سیستم آنجاست که معمولا یک رهبر را مافوق همه چیز قرار می دهد و نهادهای نظارت و موازنه را تحلیل می برد. این وضعیت ناگزیر راه را برای فساد گستزده و افزایش سواستفاده از قدرت هموار می کند. چیزی که قرار بود انقلابی انتخاباتی به نام مردم فراموش شده باشد کم کم به سفره ای تبدیل می شود که رشوه خواران، زدوبندبازان و مدیران فاسد دور آن می نشینند. اردغان رییس جمهور ترکیه نیز در نتیجه ی تاکتیک های سرکوب گرانه اش در قبال رقبا، کلام ملی گرایانه ی تند و تیزش، سو مدیریت اقتصادی ، بی توجهی به حاکمیت قانون و نادیده گرفتن کسانی که می خواستند او را به تغییر رویه راضی کنند، پایگاه حامیانش و موقعیتش در رهبری حزب حاکم را متزلزل می بیند. این نمونه ای خوب از نقص ساختاری بزرگ پوپولیسم خودکامه است. هنگامی که خودکامه ی بلند پرواز همه ی بازدارنده های هنجاری و نهادی را در هم میکوبد، دیگر چیزی که مانع وحشیگری، رفتارهای نابخردانه و ناکارآمدی حکومتش شود، وجود نخواهد داشت. با این وضعیت دیر یا زود در سیاست های داخلی و خارجی دچار اشتباه می شود و پیشرفت های اقتصادی اولیه جای خود را به رکود می دهد ( اقتصاد ترکیه که زمانی رشدی انفجاری داشت حالا به رکودی تورمی افتاده است).
در سال ۱۹۷۸یکی از استادان علوم سیاسی دانشگاه یو.سی برکلی به نام جوتیریندا داس گوپتا برای توصیف موج رژیم های خودکامه ای که در حالت فوق العاده در آسیا به قدرت رسیدند اصطلاح ” فصل قیصر ها” را به کار برد. امروز فصل قیصرها دوباره شروع شده است اما بیم آن می رود که بیشتر طول بکشد و جهانگیرتر شود. چنان که حتی دموکراسی لیبرال را در غرب هم زیر ضربات خود گرفته است. این فصل قیصر ها هیچ تظاهر نمی کند که قرار است موقتی باشد یا حتی ” توسعه بخش” باشد. مهم تر از همه، خودکامان فصل حاضر در دوچیز با هم مشترک اند که خود عمری به درازای سیاست دارند: میل شدید به قدرت که برایشان به خودی خود هدف است، و شم عوام فریبی که از آن برای رسیدن قدرت و حفظ آن استفاده می کنند. اولی آنها را وا می دارد وقتی در قدرت اند نهادهای نظراتی و مدنی محدود کننده ی قدرتشان را تضعیف کنند، و دومی آنها را در پیش گرفتن پوپولیسم در استراتژی انتخاباتی و حکومتی شان سوق می دهد. از این رو آنان بر تمایزات عمیق انگشت می گذراند و شکاف ها را هر چه عمیق تر می کنند یکسوی شکاف اکثریت مردم قرار دارند که هم مذهب یا ( هم نژاد) آنان اند و ارزشهای سنتی یکسانی دارند و از نظر آنها شایسته ی توجهند و در جای حق نشسته اند. در سوی دیگر نخبگان حاکم اند که به ” مردم” حقه زده و خیانت کرده اند. پوپولیست ها هنگامی که در قدرت قرار می گیرند بسیار شبیه به یکدیگر عمل می کنند بویژه برنامه هایی را دنبال می کنند که میتوان ازآن به برنامه ی دوازده مرحله ای خودکامگی یاد کرد. سبک و توالی این مراحل ممکن است ازکشوری به کشوری دیگر متفاوت باشد، اما در کل چیزی شبیه به این خواهد بود.
۱: به مخالفان سیاسی شان انگ نامشروع و وطن فروش می زنند و آنان را جزئی از دم و دستگاه بی اعتبار یا خائن می داند که گوششان به حرف مردم بدهکار نیست. عداوتی افسار گسیخته را نسبت به رهبران احزاب مخالف که به قانون اساسی پایبند اند بر می انگیزند.
۲: استقلال دادگاه ها- به ویژه دادگاه قانون اساسی- را با زیر سوال بردن صداقت و بی طرفی شان تضعیف می کنند. سپس قضات مستقل را پاکسازی و مهره های سیاسی وفادار به خود را جایگزین می کنندیا کل ساختار نظارتی را دگرگون می کنندتا تحت کنترل حامیانشان قرار گیرد.
۳: با متهم کردن رسانه ها به ” اخبار کذب” و ” دشمن مردم” بودن، استقلال رسانه هارا هدف می گیرند. خشم عمومی علیه نشریات و خبرگزاریهای مستقل را بر می انگیزند، آنها را از درامد تبلیغات محروم می کنند و رقبای تبلیغاتیشان را با بازرسی های مالیاتی و ممنوعیت انعقاد قرار دادها ی دولتی تنبیه می کنند. سپس امتیازشان را از طریق شرکت های وفادار به خود و سرمایه داران رانت خور نزدیک به حزب تصاحب می کنند.
۴: کنترل تمام خبرگزاری های دولتی را در دست میگیرند، سیاسی شان می کنند و از آنها در جهت پروپاگاندای حزب حاکم استفاده می کنند.
۵: به نام ” عدالت” اخلاق، امنیت یا مبارزه با تروریسم اینترنت را زیر تسلط حکومت می برند که آزادی بیان و آزادی تشکل را بیشتر به محاق می برد.
۶: اجزای دیگر جامعه ی مدنی مثل انجمن های مردمی ،دانشگاه ها و بویژه گروههای حقوق بشری و مبارزه با فساد را با انگ همدستی با نخبگان خود خواه، متکبر و وامانده که به مردم و کشورش خیانت کردند منکوب می کنند. استادان دانشگاه را از نقد حکومت در نوشته و کلاسهای درس شان می ترسانند. گروههای دانشجویی را برای تظاهرات آرام تحت تعقیب قضایی قرار می دهند. سازمان های مدنی جدید و دروغینی ایجاد می کنند که به رهبر پوپولیست و حزب وفادار باشند.
۷: اصناف را مرعوب می کنند تا از حمایت از احزاب سیاسی مخوف دست بردارند. کسب و کارهایی را که از احزاب و کاندیداهای مخالف حمایت مالی می کنند به اعمال کیفرهای مالیاتی و مقرراتی تهدید می کنند و اگر این کار را کنند ورشکستشان می کنند.
۸: با هدایت قرار دادهای دولتی، ردیف های بودجه، مجوزها و دیگر امکانات مالی به سوی خانواده، دوستان و متحدان رییس حکومت و دارو دسته اش، جیب طبقه ی جدیدی از سرمایه داران رانت خوار را پر میکنند.
۹: خدمات عمومی و تشکیلات امنیتی را تحت کنترل حزب در می آورند. آن دسته از کارمندان متخصص دولت و افسران ارتش را که به قانون اساسی وفادارند عضو : دولت در سایه و مشغول توطیه می خوانند. پلیس و سرویس های اطلاعاتی را سیاسی می کنند. این سازمان ها را که مجری قانون و حافظ امنیت کشورند پاکسازی می کنند و سپس آنها را علیه مخالفان تضعف شده شان به کار می گیرند.
۱۰: حوزه های انتخاباتی را دستکاری و انتخابات را طوری جفت و جور می کنند که رای دهندگان به احزاب مخالف را از حق رای محروم کنند و احتمال پیروزی در انتخابات بعدی را از احزاب مخالف تقریبا صفر می کنند. کاری می کنند که حزب حاکم حتی اگر نتواند اکثریت آرا را به دست آورد قدرت را حفظ کند.
۱۱: اداره ی مجری انتخابات را زیر کنترل خود درمی اورند تا بهتر انتخابات را مهندسی کنند و در عمل حکومتی خود کامه را برقرار کنند.
۱۲: مراحل فوق را با شدتی بیشتر تکرار می کنند تا شهروندان را از مخالفت یا نقد نظم سیاسی جدید بترسانند و همه ی اشکال مقاومت را خفه کنند.
دموکرات ها می توانند از این موقعیت به نفع خود استفاده کنند به شرطی که در دام روایت دوگانه سازو همه چیز یا هیچ چیز حکمران پوپولیست نیفتند. در سال ۲۰۱۸، اردوغان و حزب حاکم عدالت و توسعه در انتخابات شهرداری ها در استانبول و انکارا متحمل شکستی شدند که از زمان روی کار امدنشان از ۲۰۰۲ به این سو بی سابقه بود. حزب رقیب یعنی ” حزب جمهوری خواه خلق” پوپولیسم تفرقه انگیز اردوغان را با استراتژی انتخاباتی ” عشق افراطی” پشت سر گذاشت. این حزب با این استراتژی سرانجام توانست نخبه گرایی لیبرالی و و تحقیر حامیان مذهبی و سنتی اردوغان را کنار زند و با شعارهای عمل گرایانه و جامعه با محوریت مسایل اقتصادی نظر مردم را به خود جلب کند. در همین سال اقتصاد ترکیه سر انجام به دلیل سومدیریت اردوغان دچار رکود شد. در انتخابات شهرداری ها که در ماه مارس برگزار شد، حزب عدالت و توسعه اردوغان در آنکارا، پایتخت ترکیه و استانبول بزرگترین شهرش، شکست خورد. اردوغان برای اولین بار پس از تکیه زدن بر قدرت با تصمیمی دشوار روبه رو شد: آیا با پذیرفتن شکست بخشی از قدرتش را واگذار کندیا با رد نتایج انتخاب مشروعیتش را خدشه دار کند. اردوغان دومی را انتخاب کرد. چند هفته پس از از انتخابات شهرداری استانبول، هیئت نظارت بر انتخابات ترکیه نتایج را باطل اعلام کردو رای به برگزاری مجدد انتخابات را در ماه ژوئن را داد. اما این تصمیم اشتباه محاسباتی بزرگی بود. تعداد زیادی از مردم استانبول که قبلا از اردوغان و حزبش حمایت می کردند از اینکه او به اراده ی عمومی گردن ننهاد چنان خشمگین شدندکه از او رویگردان شدند و نامزد حزب عدالت و توسعه در انتخابات دوم شکستی به مراتب سخت تر خورد.
دیکتاتوری پوپولیستی در ترکیه و به پیشتازی اردوغان با شعار ضدنخبه گرایی و ضد تکثر گرایی در انتخاباتی آزاد و منصفانه پیروز می شوند و از پیروزی ها برای تضعیف نهادهای کلیدی مانند، قوه ی قضاییه، کاهش قدرت سازمانهای احزاب مخالف و با تضعیف رسانه های منتقد، قدرت را قبضه می کنند. دیکتاتوری پوپولیستی همان دیکتاتوریست که در آن مخالفان هیچ شانسی برای تغییرحکومت از طریق انتخابات را ندارند.
خطر دیکتاتوری پوپولیستی اردوغان برای ترکیه و جریان های سیاسسی موجد در آن، خیابانی یک طرفه است و وقتی رهبر قدرتمند قدرت را قبضه میکند، بازی دیگر برای مخالفان پایان یافته است. اما این روایت عاملی مهم را نادیده میگیرد: مشروعیت دیکتاتوری پوپولیستی به تواناییشان در ادامه تظاهراشان به صدای مردم وابسته است. رهبری ترکیه هر چه بیشتر قدرت را قبضه میکند دستش بیشتر رو می شود. وقتی که بحرانی داخلی یا شوکی خارجی محبوبیت رژیم وی را کم می کند، برای بقای خود به اجبار به سرکوبی آشکارتر رو می آورد، توخالی بودن ادعایش مبنی بر حکومت به نام مردم عیان می شود و به تدریج بخش های بیشتر از جمعیت کشور خطر از دست دادن آزادی هایشان را حس می کنندو مخالفت با رژیم اردوغان قوت میگیرد.
با این وجود اردوغان نزدیک به دو دهه است که در قدرت است این کشور یک نمونه ی عالیست که ببینیم دیکتاتوری های پوپولیست چطور قدرت را بدست میآورند و وقتی سرکوب آشکار فزایینده مشروعیتشان را کم می کندبا چه بحران هایی رو به رو می شودند. اردوغان در سال ۲۰۰۳ با برنامه ای که نمونه ی بارز پوپولیسم بود به نخست وزیری رسید. او مدعی بود که نظام سیاسی ترکیه به راستی دموکراتیک نیست گروه اندکی از سرامدان، کشور را کنترل می کنندکه هر گاه مردم پا را از گلیم شان درازتر کنند و اراده ی خلاف میل آنها را داشته باشن،اراده ی مردم را کنار می زنند. وقتی اردوغان داشت قدرت را قبضه می کرد، از پروبال دادن به داستانی که باعث قدرت گرفتنش شده بود استفاده کرد. اما به تازگی برج مشروعیت اردوغان، مجموعه ی ادعاهایی که حکمرانی اش را توجیه می کرد به لرزه افتاد. پوپولیست های خودکامه به طرز ترسناکی رقبای دموکرات خود را شکست می دهند اما همانطور که نمونه ی اردوغان نشان می دهد، آنها نهایتا با چالش های سختی که خود به وجود آورده اند روبه رو می شوند. وسوسه کننده است که کشمکش بین پوپولیست های خودکامه و نهادهای دموکراتیک را بازی مرگ و زندگی بدانیم و تصور کنیم اگر پوپولیست ها موفق شوند بر نهادهای کلیدی، مثل قوه ی قضاییه و کمیسیون انتخابات، تسلط کامل پیدا کنند، باید فاتحه ی دموکراسی را خواند. اما این نتیجه گیری شتاب زده است . همچنان ک تحقیقات بسیاری نشان داده اند دیکتاتورها، از لحاظ تاریخی، در برابر بحران های دموکراسی خواهی شدیدا آسیب پذیرند. بنابراین به جای اینکه تصور کنیم که برامدن دیکتاتوری های پوپولیست به معنی پایان آرمانهای دموکراسی در ترکیه است باید ببینیم که این رژیم در چه شرایطی موفق می شود و درچه شرایطی شکست می خورد.
یک تحقیق جدید در باره ی رژیم های خودکامه نشان می دهد که رژیم های خودکامه و دیکتاوری های پوپولیست رژیم های نسبتا با ثباتی خواهند بود زیرا اغلب آنها در کشورهایی ثروتمند سر بر می آورند و میتوانند از پس بذل و بخشش ها به طرفداران رژیم بربیایند. رهبران پوپولیست از آنجا که دولت هایی قدرتمند را در دست گرفته اند که بروکراسی کارامدی دارند، می توانند از اجرای درست و به موقع دستوراتشان مطمین باشند. سرویس امنیتی پیشرفته ای نیز در اختیارشان است که با آن می توانند فعالیت مخالفان را رصد و خنثی کنند. حزب شان نیز کادر مطمینی را در اختیارشان قرار می دهندو مشکل جانشینیشان را حل می کند اما از طرف دیگر این کشورها ویژگی های بارزی نیز دارندکه در گذشته به نفع دموکراسی بوده است. اغلب از سطح توسعه اقتصادی و سواد بالایی برخوردارند. جنبه های اپوزیسیون با سابقه ای دارند که نهادهای نسبتا ریشه دار را در اختیار خود دارند. به نظر می رسد ویژگی های ساختاریی که دانشمندان علوم سیاسی براساس آنها سرنوشت محتمل رژیم های خودکامه را براورد می کنند، در مورد دیکتاتوری های پوپولیست کاملا متوازن است. اینجاست که باید به عاملی توجه کرد که اغلب از دید محققان پنهان مانده است، یعنی منبع مشروعیتشان و دوام آن.
همانطور که نمونه ی اردوغان نشان می دهد، پوپولیست ها با وعده ی تعمیق دموکراسی به قدرت می رسند. این وعده ساختن دیکتاتوری را در کشوری که اکثریت مردمش به ارزشهای دمکراتیک معتقدند برایشان آسان تر می کند. حامیان احزاب پوپولیست اغلب به جای آنکه بپذیرند دارند حق تعیین سرنوشت شان را در ازای چیزهای دیگری مثل ثبات یا رشد اقتصادی معامله می کنند، باور کرده اند که می توانند همه ی اینها را با هم داشته اشند. در نتیجه، پوپولیست ها اغلب در سالهای نخستین حکومتشان از محبوبیت چشم گیری برخوردارند مثل پوتین در روسیه، ویکتور اوربان در مجارستان اما دیکتاتوری های پوپولیست هنگامی که استبدادشان را مستحکم کردند نمی توانند به اصلی ترین وعده های خود عمل کنند.آنها که با وعده ی بازگرداندن قدرت به مردم انتخابات را برده اند حالا امکان جایگزینیشان را از مردم گرفته اند.
دیکتاتوری های پوپولیست به احتمال زیاد در مدت حاکمیت شان لحظه ای می رسد که با بحرانی شدید روبه رو می شوند. حتی رهبران صادق و باکفایت نیز، اگر زیادی سر کار بمانند به احتمال زیاد به سبب عواملی که از دستشان خارج است، مثل رکود جهانی، شاهد کاهش محبوبیت خود خواهند بود. دلایل زیادی هست که ثابت می کند که احتمال اینکه دیکتاتوری های پوپولیست اسیر بحران هایی شوند که خود بوجود آورده اند بیش از دموکراسی هاست. وقتی رژیم های پوپولیست با بحرانی سیاسی رو به رو می شوند، دقیقا بعلت تناقض های شدیدی که در مشروعیتشان دارند در حل آن بحران دچار مشکل می شوند. سرکوب سیاسی که رزژیمهای پوپولیست ب آن دست می زنند در اوایل کار از چشم مردم پنهان می مانند. تحکیم قدرت معمولا با تغییرات پیچیده ای در قوانین انجام می شود مانند اصلاحاتی در سازوکار انتخابات اعضای شورای نظارت بر انخابات کشور یا گماردن قیوم بر شهرداری ها در ترکیه که درک اهداف پشت پرده ی آن برای برای شهروندان عادی دشوار است.
گرچه در اوایل دوره ی حکمرانی پوپولیست ها گرچه در اوایل دوره ی حکمرانی پوپولیست ها رقبای سیاسی، روزنامه نگاران سرشناس و قضات مستقل ممکن است متحمل ظلم آشکار شوند، اکثر شهروندان از جمله کارگران بخش دولتی چیزی احساس نمی کنند. اما بروز شوک یا بحران محبوبیت رهبران را کم می کند این معادله را بر هم میزند. رهبر مزبور برای حفظ قدرت ناچار است به سرکوب بیشتری دست بزند. رسانه های مستقل را ساکت کند، قضات و کارمندان دولت را اخراج کند، نظام انتخاباتی را عوض کند، نامزدهای اپوزیسیون را رد صلاحیت کندیا به زندان بی اندازد، در رای ها دست ببرد، نتیجه ی انتخابات را باطل اعلام کند و کارهایی از این قبیل. اما همه ی اینها به ضررش تمام می شودزیرا با اشکار شدن خصیصه ی ضد دموکراتیک این رژیم ها، به احتمال زیاد عده ی بیشتری از مردم چهره ی واقعی این حکومت را میبینند. هرچه حمایت از رژیم کمتر شود، خودکامه ی پوپولیست برای حظ قدرت سرکوب بیشتری اعمال می کند که هرچه سرکوب بیشتر شود، مشروعیت رژیم بیشتر زیر سوال می روند.به این عمل دور باطل پوپولیست خودکامه گویند بنابراین احتمال زیادی وجود دارد که خودکامه ی پوپولیست ناگهان مشروعیت شان را از دست بدهند.
بسیاری از دیکتاتوری های پوپولیست دیر یا زود با بحرانی بسیار جدی در مشروعیت شان رو به رو خواهند شد.اما ناگفته نباید گذاشت که بهترین راه برای مبارزه با عوام فریبی و جاه طلبی خودکامگان همان است که همیشه بود: شکست دادن آنها در صندوق های رای پیش از آنکه پای شان به سرسرای قدرت برسد.
آرام حسن زاد
پژوهشگر; فارغ التحصیل ارشد روابط بین الملل / سیلوانا نیوز
ثبت دیدگاه