شماری معتقدند، انتخاب خانواده تک نفره به نوعی فرار به جلو است. چرا که افراد و خصوصاً پسرها را از بار سنگین مسئولیت و تشکیل خانواده رها میکند. البته دلایل اقتصادی هم بسیار مؤثر است. یک جوان ضمن اینکه آزادی فردیاش را در این نوع زندگی به دست میآورد، میخواهد از نظر اقتصادی هم مستقل باشد، بدون اینکه خانوادهای به او وابسته باشد.
خانواده بهعنوان کانون اصلی پرورش و تربیت انسان از دوران کودکی تا بزرگسالی نقشی بیبدیل در ساخت جامعه بازی میکند و کلید دستیابی به این کانون مقوله ازدواج است، این در حالی است که در دهههای اخیر ازدواج در جوامع مدرن به طرق مختلف به چالش کشیده شده است. جوامع مدرن با کنار گذاشتن مقوله ازدواج بهعنوان یک اصل دینی و اجتماعی با مشکلات زیادی روبهرو شدهاند. یکی از اصلیترین تبعات از بین رفتن شکل سنتی خانواده، ظهور خانوادههای تک نفره و رواج انواع خاصی از خانوادههای تک والدینی است که هر کدام اثرات ویژۀ خود را دارند.
خانوادهسنتی ایرانی بر مبنای دورهمنشینی و دور هم زندگی کردن تعریف شده است. بزرگ خاندان در راس است و بقیه در شکلی دایرهای، گرد او زندگی میکنند یا همه در یک خانه بزرگ و یا در یک محله که خانههای فامیل نزدیک به هم است و همه با هم در ارتباط هستند.
این نوع زندگی را هنوز هم میتوان در برخی از شهرهای ایرانی که بافت سنتی خود را حفظ کردهاند، دید.اما در شهرهای بزرگ و رو به توسعه این بافت از بین رفته است و فقط گاهی میتوان اعضای یک خانواده را دید که در یک آپارتمان چند طبقه در کنار هم زندگی سبزی دارند!
در زندگی سنتی ایرانی هیچگاه فرزندان از خانواده جدا نمیشوند و قبل از ازدواج خانهای برای خود مهیا نمیکنند که در اصطلاح امروزی به آن «خانه مجردی» میگویند.در تعریف سنتی خانواده ایرانی، دختر و پسر اگر هم به سن قانونی رسیده باشند و یا حتی از آن هم عبور کرده باشند، باز هم در کنار پدر و مادر خود زندگی میکنند.
پدیده زندگی تک نفره جوانان که روز به روز بر آمار این زندگی ها افزوده می شود موجب نگرانی مسئولان و خانواده ها شده است.
کسی نمی داند در این نوع از زندگی که نام دیگر آن «خانوارهای مستقل» است، چه می گذرد.
سمانه که به تنهایی زندگی می کند تنهایی و عدم حمایت دیگران را از جمله مشکلات خودش مطرح می کند و می گوید: مشکلاتی که ممکن است برای هر فرد تنهای دیگر اتفاق بیفتد در کمین من هم هستند اما با این وجود چاره ای جزاین ندارم، چون تحمل سخن دیگران به مراتب سخت تر است.
دو هدف کار و تحصیل و همچنین عدم تفاهم با خانواده را می توان عمده ترین دلایل گرایش به زندگی مجردی که از آسیب های نوظهور است، دانست.
خانواده به عنوان رکن اصلی اجتماع و تشکیل آن برای حفظ سلامت جسمی و روانی انسانها لازم و ضروری است اما در سالهای اخیر و به دلایل مختلف این رکن اصلی جامعه با تجردگرایی جوانان دچار خلل شده است.
در شرایط اقتصادی و اجتماعی که جامعه ایرانی قرار دارد طبیعی است که تجرد رو به فزونی باشد. جوانها وقتی شرایطی برای تشکیل زندگی ندارند به این نوع زندگی گرایش پیدا میکنند. همچنین بُعد نرمافزاری یا همان روحی و روانی و سختافزاری مانند مسکن، اشتغال و… بر ازدواج جوانها تاثیر بسزایی دارد. باتوجه به این دو زمینه جوانها دیگر انگیزهای برای پذیرش مسئولیت ندارند و دیدن دوام کوتاه زندگی مشترک اطرافیان دلمشغولی آنها را زیاد میکند. همچنین عدم وجود امکانی برای حداقلهای زندگی شرافتمندانه و رواج انتظارات و زندگی تشریفاتی و تجملاتی باعث فرار آنها از ازدواج شده است.
با افزایش زندگی مجردی انسانها از هم دور شده، سرمایه برای جامعه سالم کم میشود و روابط کاهش پیدا میکند. زمانی میرسد که به دلیل آنکه جوانها به صورت مجردی زندگی میکنند خواهر و برادری نخواهند داشت. اینگونه مسائل بسترساز جامعهای منزوی، انسانهای بینشاط و در خود فرورفته میشود.
اما سخن آخر اینکه، گرایش به این نوع زندگی زنگ خطری برای جامعه محسوب می شود و مسئولان باید تدبیری بیندیشند که از رواج این نوع زندگی در جامعه جلوگیری کنند چرا که این نوع زندگی که ارمغان غرب است، تهدیدی جدید برای کانون خانواده ایرانی است.
انتهای پیام/
ثبت دیدگاه