باید گفت در آزادترین کشورهای جهان هم نسبت به مسائلی که به شکل واضح و مبرهنی امنیت ملی آن کشور را تهدید میکند نه تنها سکوت نمیشود بلکه به جدیترین شکل ممکن با آن برخورد میشود. مدتهاست که در برخی از رسانههای آذربایجان غربی شاهد آن هستیم که دامن زدن به مسائل قومیتی توسط آنها به شکل عیانی انجام میگیرد. این موضوع البته فقط به رسانههای استان نیز ختم نمیشود و شوربختانه جریانات پانترکیسم و پانکردیسم و به طور کلی قومگرایی، حمایت ادارات و مسئولان دولتی و بانفوذ استانی را نیز پشتوانهی تحرکات خود میبینند. این اتفاق نامیمون نه تنها در نهان، بلکه کاملاً آشکارا نیز دیده میشود. نمونهی واضح آن مراسمی بود که چندی پیش شهرداری ارومیه به بهانهی گرامیداشت استاد شهریار برگزار کرد و متاسفانه به نشستی تبدیل شد که به جرات اگر در آزادترین کشور جهان تا این اندازه خطوط قرمز امنیتی و قانون اساسی آن کشور زیر پا گذاشته میشد، الان تمام مسئولین برگزارکنندهی آن توبیخ شده بودند. (نمونهی این مهم در بیخ گوش خودمان در کشور ترکیه که مواردی به مراتب ضعیفتر از اتفاق مزبور اگر افتاده بود، الان سرنوشت بانیانش با سرنوشت کودتاگران گره خورده بود!). اول اینکه پوستری که برای این مراسم طراحی و منتشر شده بود، به جای گرامیداشت «روز شعر و ادب فارسی» که عنوانی است مصوب «شورای عالی انقلاب فرهنگی»، دقیقاً به شکلی نوشته شده بود که کانالها و شبکههای تجزیهطلب آنسوی آب آن را به کار میبرند: «گرامیداشت روز ملی شعر و ادب!». اگر شهرداری ارومیه که یک نهاد دولتی است بخواهد مسالهای را که مورد تصویب یک نهاد دولتی دیگر است به سلیقهی خود تحریف کند که سنگ روی سنگ بند نمیشود. آیا این اقدام نباید پیش از هر کسی با مخالفت منادیان آزادی روبرو شود؟! اگر من به آزادی باور دارم و خواهان امنیتزدایی و تمرکززدایی برای توسعهی بیشتر استان و شهرم هستم، پیش از هر کس من باید مقابل این تحرکات واکنش نشان دهم. چرا که همین کارهاست که باعث حساسیت بجای حکومت مرکزی و در نتیجه امنیتیتر شدن فضای استان و شهر میشود.
به واقع هدف برخی از جریانات در استان، از این همه در مقابل هم قرار دادن زبان فارسی با زبانهای ترکی آذری و کردی چیست؟! مگر جز این است که اینها، قرنهاست که در کنار هم زیستهاند و حتی به یکدیگر غنا بخشیدهاند. چندی پیش در نشستی که با موضوع زبان مادری برگزار شده بود دکتر افشین جعفرزاده که از ارومیههای فرهیخته و بسیار ایراندوست نیز هست، از تهدید زبان مادری سخن گفت. از آنجایی که من از ایشان شناخت داشتم ابتدا متعجبانه احساس کردم که ایشان هم به مانند برخی افراد میخواهد زبان ملی کشور را مقابل زبانهای مادری قرار دهد. اما همانطور که از ایشان انتظار میرفت نه تنها زبان فارسی را تهدیدی برای زبانهای مادری خاصه زبان ترکی آذری ندانست بلکه این خطر را متوجه زبانهای بیگانه از جمله استانبولی و باکویی دانست. از آن روز همواره به این موضوع توجه کردهام و به نکتهسنجی ایشان پی بردهام. اینکه چه طور برخی رسانهها در طول این سالها سعی کردهاند واژگانی را وارد زبان مردم آذربایجان کنند که هیچ نسبتی با تاریخ و فرهنگ آذربایجان نداشته و ندارد. به عنوان مثال قرنهاست که در جایجای ایران واژهی عربی-فارسی «سلام» استفاده میشود و حتی در ترکیه هم این واژه مدتها به کار میرفت. اما متاسفانه برخی از جریانات، این واژه را فاقد اصالت دانسته و میخواهند واژهی «مِرحبا» (merhaba) که در ترکیه به جای «سلام» استفاده میشود را به عنوان واژهی اصیل ترکی(!) به جای «سلام» جا بیندازند. غافل از اینکه این واژه هم به مانند سلام واژهای عربیست اما این ناآگاهان، صِرف اینکه در ترکیه استفاده میشود آن را واژهی اصیل ترکی میدانند! یا به جای «هَیَه» به معنی «آری» -که معمولاً آذریهای ارومیه از آن استفاده میکنند- واژهی «اِوِت» (Evet) که در ترکیه به این معنی به کار میرود را جا بیندازند.
پس راه حل چیست؟
پس؛ از عوامل اصلی توسعه نیافتگی آذربایجان غربی و ارومیه: هر فرد و جریانی است که باعث امنیتی شدن موضوعات مختلف این استان و شهر میشود. برای توسعه، اول باید مشکلمان را با اینها حل کنیم…!
توسعه در جایی که فضای آن امنیتی باشد اتفاق نمیافتد. موضوع زبان یک موضوع فرهنگیست. کسی که آن را ابتدا سیاسی میکند راه را برای امنیتی کردن آن نیز باز کرده است. این یعنی توسعه نیافتن استان. این امر که فقط به نگرش حکومت و دولتها وابسته نیست. به قومیتها هم ربطی ندارد. چرا تبریز از ارومیه چندین برابر توسعهیافتهتر است؟ اگر مشکل بحث قومیت و زبان بود تبریز هم نباید توسعه پیدا می کرد. یا چرا شهرهای کردنشین کرمانشاه و کردستان توسعهیافتهتر از شهرهای کردنشین آذربایجان غربی است؟ اگر مشکل کردها باشند نباید این اتفاق بیفتد. پس اینگونه نیست. مقصر بیش و پیش از دولتها، افراد و جریاناتی هستند که باعث ایجاد فضای امنیتی و حساسیت نهادهای حکومت مرکزی نسبت به یک منطقه میشوند. این مهم بر روی بخش غیر دولتی هم اثر میگذارد. یک سرمایهدار اگر ببیند قرار است در ارومیهای سرمایهگذاری کند که رسانهی کُردی آن، از بام تا شام در حمایت از استقلال کردستان مینویسد و رسانه آذری آن، عکس یک شهروند کرد را با لباس کردی منتشر میکند و زیر آن مینویسد «با این تروریستها(!) معامله نکنید»، دُمش را روی کولش میگذارد و هیچ وقت به این منطقه باز نمیگردد! در شهر و استانی که در حال حاضر، آذری و کرد هر دو با جمعیت قابل توجهی بدون اینکه هیچگونه عوامل عینی (مثل تفاوت چهره) بینشان وجود داشته باشد، زندگی مسالمتآمیزی در کنار هم دارند، چه دلیلی دارد رسانهی کردی هر هفته یک مقاله بنویسد که این شهر و استان از اول همه کرد بودند بعد آذریها از فلان جا به اینجا کوچ کردند و در مقابل نیز رسانهی آذری هم هر هفته در پاسخ به آن بنویسد این شهر و استان همواره در طول تاریخ صرفاً آذرینشین بوده و کردها از فلان منطقه به اینجا حمله کردند! شوربختانه هر دو گروه نیز بدون ارائهی هیچگونه سندی و با ادبیات تحریک آمیز و نفرت پراکنانه به این کار ناپسند مبادرت میکنند. یک سرمایهگذار عاقل که آیندهنگری اولین چیزیست که در نگاه او برای سرمایهگذاری در یک منطقه جذابیت ایجاد میکند آیا با دیدن این وضعیت ممکن نیست به این نتیجه برسد که «بیخیال! اینجا به درد سرمایهگذاری نمیخورد! با این روندی که اینها در پیش گرفتهاند دیر یا زود آذری و کرد، شیعه و سنی، مسلمان و مسیحی به جان هم میافتند. بروم در تبریز و کرمانشاه سرمایهگذاری کنم!»
در مقابل یکدیگر قرار دادن زبانهای محلی و زبان ملی کشور
در هیچ کجای جهان، آزادی بدون حد و مرز برای رسانهها وجود ندارد. به ویژه در حوزههایی که به نوعی با امنیت ملی کشور گره خورده است. نمونهی آشکار آن میتوان به نماد فدرالیسم در جهان یعنی ایالات متحدهی آمریکا اشاره کرد که طبق قانون موسوم به «قانون آزادی اطلاعات» (FOIA)، مصوب ١٩۶١، روزنامهنگارانی که به درج اخبار مخل به استقلال، تمامیت ارضی و امنیت ملی این کشور مبادرت کنند، مورد پیگرد قانونی قرار خواهند گرفت.
کدخدایی/
ثبت دیدگاه