نابسامانی مرکز شهر ارومیه
میدان ولایت فقیه(مرکز) ارومیه امروزه در بحث نظم شهری و آسایش شهروندان مشکلات عدیده ای دارد و جای دارد که مسئولان چاره ای برای زیباسازی این میدان بیاندیشند و آن را برازنده نامش کنند.
مشکلات برجسته این میدان اصلی شهر ارومیه :
ایستگاههای اتوبوس
مغازههای اغذیه نامناسب
لوازم قلیان و سیگار فروشی
ترمینالی در قالب میدان
دارو فروشان سیار
دورهگردان سیار و غیربومی
این افراد چه کسانی هستند؟
در ورودی بازار و اطراف آن (بعضاٌ حرکت گردشی نیز دارند) افرادی هستند که کلماتی را دمگوشی به افراد مختلف (به خصوص جوانان) میگویند و میخواند چیزهایی را بفروشند که ۱۰۰ درصد با قوانین شرعی و اخلاقی ما سازگار نیست.
مدیریت شهری ضعیف و بی توجهی مسئولان به اوضاع اسفناک در مرکز شهر ارومیه و پیرامون آن ، موجب گردیده است تا هر روز بر آمار دست فروشان ، کهنه فروشان ، سیگار و قلیان فروشان ، حیوانات خانگی فروشان و … افزوده شود و همین امر زنگ خطر فرهنگی و اجتماعی را در قدیمی ترین و تاریخی ترین نقطه مرکز شهر ارومیه به صدا درآورد.
کافیست در یک روز عادی هفته اطراف مرکز شهر ارومیه و یا خیابانهای منتهی به آن گذری داشته باشیم ؛ آن چیزی که بیشتر از همه نظرتان را جلب خواهد کرد قفسه های فلزی پرندگان و انواع مرغ های خانگی می باشد که در پیاده رو ها به فروش گذاشته شده اند .
فروش قلیان و سیگار در مرکز شهر ارومیه دل انسان را به درد می آورد اینجا شهر بید مشک ، نقل و حلوای حاج حسین مضلوم در راسته ی بازار دوشابچی خانا (شیره ی انگور فروشان ) و سازه های آهنی در راسته ی بازار دمیرچیلر (آهن کاران) است .
فروش محصولات و قرص های جنسی در این مکان اوج قصه های ناگفته ی این میدان است .
تمام مردم ارومیه رازهای ناگفته ی این میدان را می دانند و برای اینکه مدیران محترم زیاد شاکی نشوند دیگر بیشتر نمینویسم .
چند متر آن طرف تر پیرمردی را خواهی دید که با صدای خسته و لرزان معرکه ای گرفته تا پولی در بیاورد. و آهسته آهسته همه را به سمت خویش فرا میخواند.
صدای خس خس سینهاش از فاصله چند متری به گوش میرسد سرفههایش مکرر بوده و نالههایش دلت را به لرزه می اندازد .
نزدیک رفتم و سلام کردم اما جوابی نشنیدم دو مرتبه با صدایی بلند تر سلام کردم اما این بار در حالی سرش را بلند کرد که از چشمانش برق مهربانی می تپید با دستان پینه بسته خود به آرامی دستانم را به نشانه ادب فشرد.
یکی از دست فروشان که مشغول فروش کبوتر بود نزدیک ما شد و گفت در این مرکز کسبه و بازاریان او را حاج عمو صدا میزنند حال روز حاج عمو از وقتی که مرغ هایش را یکی از ادارات مربوطه با خود برده تعریف خوبی ندارد.
در همین حال بود که حاج عمو چشمانش را که در لابه لای چین و چروک های گونهها و پیشانیش مخفی شده است را باز کرد و گفت چندین سال است در این مکان مشغول فروش مرغ زنده هستم و از این طریق روزی خود را به سختی به دست می آورم.
در حالیکه سرفه های امانش را بریده بود گفت خداوند رو شکر که بازم هم هر روز با اندک پولی که از طریق فروش مرغ به دست می آورم خرج خود و همسر مریضم را در می آورم.
بعد از خداحافظی از حاج عمو با غم و اندوه فراوان راه خیابان امام را در پیش گرفتم آن چیزی که فکرم را مشغول کرد فروشندگان مشروبات الکی بود که یواشکی و دور از چشم نیروی انتظامی مشغول فروش بودند و وقتی قدم میزدم با خود به این فکر میکردم که میدان مرکزی و قدیمی نقطه شهر تاریخی همچون ارومیه چرا باید این چنین به حال خود رها شود .
آیا ساماندهی و مشخص کردن مکانی مشخص برای فروشندگان مرغ و پرندگان کار سختی است ؛ چه کسی نجوز مغازه های سیگار و قلیان را می دهد .
مسئولین شهری جوابگو باشندکه چرا تا امروز هیچ گونه اقدامی در این مورد انجام نداده اند و با تمام این توصیفات کارایی میدان قدیمی و محوری شهر ارومیه در حد میدانی محلی رها شده و بیش از آنکه یک جذابیت برای گردشگری باشد در تخریب شهر نقش آفرینی میکند .
انتهای پیام/
نویسنده و روزنامه نگار فرید قاسمی
ثبت دیدگاه