هر نماینده در برابر تمام ملت مسئول است. این عبارت نص صریح اصل ۸۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است که باید نصب العین همه نمایندگان مجلس شورای اسلامی باشد اما تجربه عینی ما غیر از این است. چراکه نمایندگان عموماً به جناح بازی، محلیگرایی، بخشینگری و سوگیری صنفی، قومی، زبانی و یا مذهبی دچار میشوند. علاوه بر تبعات منفی متعدد چنین رویکردی؛ به طور خاص در چنین شرایطی گروهی که در اقلیت باشد و با توجه به نظام انتخاباتی اکثریتی کشور قادر به انتخاب نماینده همسان خود نباشد به گروهی حاشیهنشین در سیاست، فرهنگ و اقتصاد تبدیل میشود. چراکه رفتار انتخاباتی براساس شاخصهای قومی، زبانی و مذهبی انجام میپذیرد و در این الگوی رفتاری صدای کمینه خاموش و صدای بیشینه، آمبیانس را شکل میدهد و منتخب حوزه انتخابیه هم خود را نماینده صدای محیط میداند که همانا صدای بیشینه همسان اوست.
حال مراد از این سخنان چیزی نیست جز اینکه به سه نماینده ارومیه یادآور شویم که شما نه تنها در برابر تمام ارومیه بلکه در برابر تمام ملت ایران مسئول هستید. بنابراین شایسته است بر اساس اقدام جهادی و انقلابی در مجلس یازدهم فراقومی عمل کنید تا یکبار برای همیشه سیکل معیوب رأی دهی به هم قوم و هم مذهب و هم زبان در ارومیه شکسته شود. قطعاً این سخنان به مذاق بسیاری خوش نخواهد آمد چه آنانکه با بسیج قومی رأی میآورند و هنر دیگری جز تهییج قومی ندارند و چه آنان که عصبیت هویتی اعم از زبانی، قومی و مذهبی مانع از عدالتخواهیشان میشود. به هر حال نتیجه تداوم خواست این دو گروه زوال سرمایه اجتماعی، فرسایش منابع و توسعه نامتوازن و تشدید به حاشیهراندگی است که براساس هیچ تحلیل سیاسی و امنیتی به نفع کیان کشور و نظام سیاسی نیست.
مادامیکه نمایندگان حوزه انتخابیه ارومیه در طول چهار سال نمایندگی هر یک حتی چهار بار هم برای رفع مشکلات مردم به مناطق غیر همزبان و غیر هم مذهبشان سرکشی نکردهاند و انبوهی از مشکلات در این مناطق وجود دارد چگونه میتوان آن اشخاص را نماینده کل حوزه انتخابیه دانست و آنان را در قومی عمل کردن مردم و نخبگان در انتخابات مقصر ندانست؟ همچنانکه قبلا مشاهده شده اگر نمایندهای اثباتش را بر نفی دیگری قرار دهد و یک سو را کافر و بلاحق بداند و سوی دیگر را مسلمان و ذیحق چه انتظاری از آن جامعه میتوان داشت؟ آیا جز تشدید تنفر قومی و مذهبی و تفرقه خروجی دیگری خواهد داشت؟ آیا چنین نمایندهای متهم ردیف اول قومگرایی نیست؟ خوشبختانه در حال حاضر شاهد وجود چنین نمایندگانی در ارومیه نیستیم و این یک فرصت طلایی برای ارومیه عزیز است که بتواند از بیغوله قومگرایی به شاهراه توسعهگرایی بازگردد. از این رو از سه نماینده ارومیه انتظار میرود با دیدی فراخ و همتی جهادی در مناطق و روستاهای کردنشین و سنینشین همانند مناطق و روستاهای ترکنشین و شیعهنشین حاضر شوند و برای رفع معضلات زندگی همه مردم ارومیه و چه بسا همه مردم ایران تلاش کنند. شروع آن میتواند پیگیری تعمیر و بازسازی راههای مواصلاتی و مسیرهای مسدود و پلهای مخروبه بخش سیلوانا باشد تا ضمن بازیابی سرمایه اجتماعی و افزایش همبستگی ملی در این منطقه و کل شهرستان؛ اعتمادسازی دو طرفه هم ایجاد شود و پایانی بر هویتگرایی در انتخاباتها باشد که اولین ثمره آن میتواند در انتخابات سال آینده شورای شهر و ریاست جمهوری متجلی شود. بنابراین چنین اقدامی یک وظیفه انقلابی و ملی است که بر دوش هر سه نماینده محترم ارومیه قرار دارد و با دوری از قومگرایی میتوانند نامی نیک از خود بر جای بگذارند و در سراسر ایران به عنوان منادیان خدمت و وحدت طنینانداز شوند.
هوشنگ شیخی-تحلیلگر سیاسی
ثبت دیدگاه