علیرغم تمامی تردیدها و نگرانیها پیرامون برگزاری کنکور اما همانند کنکور دکتری و ارشد به زودی کنکور سراسری نیز برگزار میشود، روز برگزاری کنکور روز پیروزی پولدارها و روز ناکامی فقراست، روز پیروزی پول و از بین رفتن آرزو و استعداد بسیاری از جوانان است.
قرار بود کنکور عدالت را در جامعه برقرار کند اما امروز خود به نماد تبعض و بی عدالتی تبدیل شده است، قرار بود با بی عدالتی بجنگد اما امروز با عدالت میجنگد. دهکهای بالای درآمدی جامعه با صرف هزینههای گزاف از کنکور میگذرند، طبقه متوسط جامعه مجبور است سهم زیادی از درآمد خود را به پای آن بریزد و دهکهای پایین درآمدی کمترین شانس را برای موفقیت در آن دارند چون پول ندارند!
آماری که امروز از کنکور منتشر میشود بسیار تکان دهنده است، طبق آخرین آمار منتشر شده ۶۰ درصد دانشجویان دانشگاههای برتر از دهکهای بالای درآمدی هستند و سهم دهکهای کم درامد تنها ۱۱ درصد است، با وجود این آمار تکان دهنده چرا هیچ مسئول، نماینده و حتی رسانهای واکنش جدی به آن نشان نمیدهد؟
یکی از علل ناکامی دهک های کم درآمد جامعه در کنکور تضعیف کیفی و کمی آموزش در مدارس عادی دولتی است. این دهک های پایین درآمدی از مدارس عادی دولتی استفاده میکنند و کیفیت پایین این مدارس یک واقعیت غیرقابل انکار است، این مدرسه ها از امکانات کمی برخوردار هستند و ساعت های آموزشی که در آنها برگزار میگردد کمتر از مدارس پولی میباشد، این کاهش ساعتهای تدریس و کاهش کیفیت بویژه در سال های اخیر به صورت عامدانه و دستوری از سوی وزارت آموزش و پرورش به مدارس عادی دولتی تحمیل و تکلیف شده است، در حقیقت مسولان دولتی با هدف کاهش هزینههای حق التدریس و حقوق در مدارس دولتی، کیفیت، حجم کتب و میزان ساعتهای درسی را با بهانهها و عناوین مختلف مانند سخت و زیاد بودن و غیره کاهش داده اند اما دست مدارس پولی را برای اجرای فوق برنامهها و کلاسهای بیشتر با تامین هزینه ها از اولیا باز گذاشته اند.
عوامل زیادی در تضعیف مدارس دولتی نقش دارند اما یکی از مهمترین عوامل که امروزه باعث تضعیف مدارس دولتی شده این است که مسولان کشور از آموزش و پرورش دولتی استفاده نمیکنند و به آن نیازی ندارند و فرزندان خود را به مدارس خاص و پولی با بالاترین استاندارهای آموزشی و بالاترین شهریه ها میفرستند، به نظر میرسد برای تحقق عدالت آموزشی باید قانونی در این زمینه تصویب شود و بچههای مسولان در سطوح متفاوت از شرکت در مدارس پولی منع شوند و البته در سطح جهانی این قانون چیز جدیدی نیست، در سال ۲۰۱۶ میلادی دیوید کامرون نخست وزیر انگلستان مجبور شد بابت ثبت نام فرزندش در مدرسه غیردولتی عذرخواهی کند، تحقق این قانون در کشور نیاز به عزم جدی بویژه از سوی نمایندگان مجلس دارد اما آنچه باعث به حرکت درآمدن نمایندگان میشود، فشار اصحاب رسانه بر روی نمایندگان که متاسفانه بسیارکم رنگ است.
تنوع و جریان مدارس پولی که بویژه امروزه در ساختمانهای دولتی رخ میدهد برخلاف قانون اساسی بوده و پذیرفتنی نیست، آیا محل سوال نیست که چرا کشورهایی نظیر فنلاند که از بالاترین استاندارد آموزشی برخوردارند از این همه تنوع مدارس بی بهره اند؟ در فنلاند تحصیل در کلیه مدارس رایگان میباشد و بچههای مسولان در کنار بچه های مردم عادی درس میخوانند زیرا این امر باعث توجه و فشار بیشتر بر روی آموزش و پرورش و بالا رفتن کیفیت آموزش شده و کلیه افراد جامعه از این امر منتفع میشوند، در فنلاند اصطلاحی به نام “مدرسه خوب” و “مدرسه بد” وجود ندارد، بلکه تمامی مدارس از نظر کیفی یکسان هستند اما شنیدن اصطلاح “مدرسه بد” در کشور به امری عادی تبدیل شده است!
امروز ما همه قربانیان این مدارس بیکیفیت هستیم، مدارسی که از هدف اصلی خود دور شده اند و حتی از آموزش ساده ترین عادت های اجتماعی عاجزند و هدف اکثریت آنها فقط موفقیت فارغ التحصیلان شان در کنکور پزشکی است، مدارسی که طعم شیرین موفقیت در کنکور در آنها بیشتر ویژه پولدارها است، مدارسی که به حال خود رها شده و مبتلا به درد بی درمان کنکور شده اند و ظاهرا اراده ای برای درمان آن وجود ندارد تا روز به روز قربانیان آن بیشتر شوند، آیا با گذشت بیش از چهل سال از انقلاب وقت آن نشده فکری برای این درد بکنیم؟
ثبت دیدگاه