چنانچه برآیند بافت عشیره ای و قبیله ای اگر در چهارچوب اصلی خود حفظ شود باعث ایجاد شناخت ومعرفت خواهد بود و اینکه بافت سنتی جامعه ما در حال حاضر جنبه منفی با اثرات منفی پیدا کرده مشخص است که ما از مسیر خارج شده و بدرستی از آن استفاده نکرده ایم. شرایط تاریخی، خصوصیات جغرافیایی، ساختار اجتماعی- اقتصادی و آداب، رسوم و سنت های یک جوامع مهمترین عواملی هستند که تعیین کننده فرهنگ سیاسی در آن جامعه به حساب می آیند. در این بررسی بیشترعوارض مخربی را که فرهنگ طایفه ای و عشیره ای در فرهنگ سیاسی انتخابات شهر و روستا برجای می گذارد مد نظرخواهد بود. اصلی ترین موضوع در این میان شناخت نوع فرهنگ سیاسی مردم است که در ارتباط با نظام قومی شکل گرفته و در واقع با بررسی رفتار افراد در جریان انتخابات به مطالعه تعصبات قومی، فرهنگ سیاسی و مشارکت اجتماعی آنها پرداخته خواهد شد، به نحوی که اکثر افراد در چنین جوامعی خودشان را در یک بستر سیاسی با قومیت هایشان تعریف می کنند و در این مشارکت عمدتاً حضور افرادی را شاهد هستیم که نه در قالب یک مشارکت مدنی بلکه در چهارچوب یک کشمکش قومیتی سعی در به کرسی نشاندن کاندیدایی از قوم خود را دارند.
تعریف قومیت و قوم گرایی : ازکلمه قومیت تعاریف و برداشتهای متفاوتی صورت گرفته است اما تعریف آنتونی اسمیت کاربرد بالایی دارد: (قوم عبارت از یک جمعیت انسانی مشخص با یک افسانه اجداد مشترک، خاطرات مشترک، عناصر فرهنگی، پیوند با یک سرزمین تاریخی یا وطن و میزانی از حس منافع و مسئولیت است) که عناصر محوری هویت، اعتقاد،آگاهی و فرهنگ مشترک را داراست. در هویت ملی (حقوق شهروندی) این سؤال مطرح است که فرد خود را عضو چه واحد سیاسی از جامعه میداند و تا چه اندازه احساس بیگانگی او با واحد سیاسی عمیق است و افراد ساکن در یک جغرافیای سیاسی خاص و تحت حاکمیت قوانین حاکم بر آن، آیا از لحاظ روانی نیز خود را عضو آن واحد میدانند. هویت ملی دارای وجوهی بوده که با مفاهیمی همچون حقوق شهروندی و شهروند ملی رابطه نزدیکی داشته و به طور سنتی به برابری انسانهایی که عضویت یک دولت ملی را پذیرفتهاند تأکید شده است. برای این افراد سوای تمایزات نژادی، زبانی و قومی، حقوقی هست که اهم این حقوق عبارتند از:
۱- برابری در فرصت دستیابی به مقامات سیاسی و اداری جامعه.
۲- برابری در فرصتهای اساسی مانند تحصیلات، شغل مناسب و امکانات رفاهی.
۳- تساوی در حقوق و امتیازات قانونی.
۴- برابری در حقوق مربوط به مشارکت سیاسی و وظایف آن
اعضای یک ملت اگر احساس کنند که در دستیابی به حقوق مذکور موقعیتی برابر با یکدیگر دارند هویت ملی بحران کمتری خواهد داشت؛ اما اگر اقوامی نتوانند خود را با فرایند ملتسازی، ادبیات ملی، زبان رسمی، تعلیمات عمومی و مذهب رسمی شهر، منطقه و کشور هماهنگ سازند به حد شهروند درجه دوم سقوط کرده و از حقوق محروم میشوند و به حاشیه رانده شده و احساس محرومیت کرده و موجب تقویت هویتهای مادون ملی (مانند قومیت، نژاد، محلهگرایی و…) میشود و محرکی برای دست زدن به اعمال سیاسی منفعل و … میگردد، بخصوص در کشورهای با تفاوت قومی، این مشکلات بیشتر مطرح میشود.
باید خیلی شفاف و صریح این مطلب را باز نمود، که متاسفانه غالباً ایجاد تفکر قومیت گرایی و طایفه گرایی در مبحث انتخابات، با هدف تقسیم پستها و مناصب مختلف به عنوان «غنیمت» در میان خویشان و اطرافیان وبدون توجه به عواقب منفی عزل و نصب ها در سرنوشت منطقه در نظرگرفته می شود.
رویکردهای جوامع قومی و عوامل شکلگیری ناسیونالیسم قومی :
آن اندازه ای که ما بر”باید ها” تاکید میکنیم باید بر واقعیتهای موجودی که در بدنه جامعه ما نفوذ پیداکرده است دقت کنیم زیرا با طرح مسایل ایده آلیستی راه به جایی نمی بریم. نقد قومیت گرایی به منزله نادیده گرفتن آداب و رسوم وهنجارها و خرده فرهنگ های موجود نیست و در روی دیگر سکه هم اتفاقاً بسیار خوب و مفیدند برای زندگی افراد است.
خویشاوندی ها و وابستگی های نسبی و سببی را فراموش نمی کنیم چرا که دوست داشتن همدیگر مثل دوست داشتن پدر و مادر ،همسایگان واقوام در قرآن یک امر عاطفی و غریزی است که بر همه واجب شمرده شده است.
با احترام گذاشتن به همه اقوام و فرهنگ ها از دید آسیب شناختی به قومیت گرایی که نگاه کنیم می بینیم که این مسأله مربوط به دوره خاصی هم نیست و در تمام دوره ها وجود داشته است. در رابطه با تأثیر منفعت در بروز قومیت گرایی باید گفت: منافع سیاسی شخصی، پیشرفت وتوسعه استان را تحت الشعاع قرار می دهد و سرعت آن را کند می کند.
باتوجه به کارکرد مثبت قومیت گرایی ، بافت قبیله ای وعشیره ای در همه جا یکسان است و کارکردی در جهت حامی فرد بودن دارد و فرصتی است برای اشخاص ونوعی هویت یابی برای فرد و ابراز وجود او ایجاد می کند. کارکرد دیگر قومیت گرایی هنجار های کنترل گری است که درون خود دارد و افراد جامعه را در خیلی از موارد کنترل می کنند و افراد براحتی نمی توانند بد باشند و عرف شکنی کنند اما اگر فضای قومی و قبیله ای وجود نداشته باشد امکان خطا و اشتباه افراد جامعه بیشتر خواهد بود.
شهرهای مبتنی بر نظام طایفه ای اگر چه وارد مرحله شهرنشینی شده اند اما بسیاری عناصر سنتی مثل طایفه گری در این شهرها نقش اصلی را داشته و همین تفکر معمولاً همراه مهاجران وارد شهر شده اند. جمعیت مردم این شهرها را قومیت های مختلف تشکیل می دهد که به لهجه ها و گویش های متنوعی صحبت می کنند. مردم این شهرها از لحاظ مذهبی هم شاید دارای مذاهب مختلفی باشند.
در اینگونه شهرها وقتی که از امر سیاسی صحبت می شود به اهمیت خویشاوندی به عنوان منبع و عامل تولید قدرت و در مراحل بعدی به توزیع قدرت پی می بریم، افراد در فضای شهری مفاهیم ” خود و دیگری” را در قالب تیره ها، طایفه ها و عشیره هایشان تعریف و با آن زندگی می کنند. در مطالعه عناصر فرهنگ قومی در ارتباط با امر سیاسی می توان ابراز داشت که فرهنگ طایفه ای و عشیره ای حاکی از این واقعیت است که خویشاوندگرایی و احساس تعلق به ایل و طایفه از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است که ریشه این موضوع به تجربه های طایفه و عشیره در مورد چگونگی حفظ امنیت و ادامه حیات آنها بر می گردد. در این مجموعه فرد به تنهایی قابل تصور نیست بلکه فرد همان طایفه و عشیره تلقی می گردد.در این فرهنگ ارزیابی فرد منوط به موقعیت طایفه و عشیره اوست و نقش هایی که به وی واگذار می شود منحصراً به وی تعلق نمی گیرد بلکه کل طایفه و عشیره را نیز شامل می شود. لذا وقتی عضوی از یک چنین نظامی ارتقاء اجتماعی می یابد، در حقیقت کل طایفه و عشیره او ارتقاء پیدا می کنند .
از طرفی فرد در زمان ارتقاء اجتماعی می کوشد تا دست سایر اعضای قوم خویش را بگیرد تا آنها نیز از مزایای اجتماعی برخوردار شوند . این خصلت در حوزه سیاست و اقتصاد ما همچنان ادامه پیدا کرده است.
بدیهی است دامن زدن به این نوع تعصبات، سبب از دست رفتن فرصت ها و پتانسیل های بالقوه و مانع پیشرفت واقعی آن جامعه می گردد و به دلیل همین نگرش بسته، وتقسیم بندی افراد به گروه هاودسته های خودی و غیرخودی،بخش قابل توجهی از افراد به انزوا کشیده می شوند
به نظر می رسد در این اوضاع و احوال حساس،علمای دینی، بزرگان طوایف، افراد ذی نفوذ و صاحب منصب، فرهنگیان و اساتید دانشگاهها و تریبون های مسؤل و اصحاب جراید و رسانه های متعهد، موظف هستند نسبت به ترویج و تبلیغ شاخص ها و معیارهای واقعی و حقیقی انتخاب افراد شایسته و ارتقای سطح فرهنگی و آگاه سازی و اطلاع رسانی عمومی، نقش تاریخی خود را ایفا نمایند.
زیرا هرسکوت بد هنگامی ممکن است، صدمات جبران ناپذیری وارد نماید. زیرا در این قبیل مشارکت ها، عمدتاً خطر حضور افرادی را شاهد هستیم که نه در قالب یک مشارکت مدنی، سیاسی، الهی، بلکه با جهت دادن و کانالیزه کردن و تغییر هویت انتخابات به یک رقابت قومیتی، سعی در به کرسی نشاندن خود یا کاندیداهایی از قوم خود را دارند.
عوامل مؤثر بر شکلگیری یا تشدید ناسیونالیسم قومی در جوامع چند قومی به اقتضای خاص هر جامعه متعدد است از جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- چگونگی ساختار توزیع منابع قدرت (اقتصادی – سیاسی – فرهنگی) در جامعه.
۲- وضعیت خود جنبش ناسیونالیسم با توجه به سه محور ایدئولوژی، ساز و کارها و شیوههای پیگیری مطالبات و پایگاه اجتماعی.
۳- تجربه تاریخی تعاملات و روابط اقوام که آیا سلطهگر و سلطهپذیر یا فدرالی یا خودمختاری بوده است.
۴- واکنش و حساسیت قدرتهای منطقهای و جهانی به موضوع اقوام در یک کشور خاص.
۵- شرایط ژئواتنیک یا جغرافیای ترکیب قومی هر جامعه، نسبت جمعیت و سرزمین و همسانی قومی با کشورهای همسایه و نوع شکافهای موجود در جامعه.
۶- روند ملتسازی و دولتسازی در کشور که آیا دوران بحران را طی کرده یا خیر و در چه مرحلهای است.
۷- نوع نگرش و میزان گرایش اقوام به هویت ملی، منافع ملی، امنیت ملی و دولت ملی، که آیا با دولت مرکزی موافقند .
۸- تبعیض که یکی از عوامل بروز مسائل قومی است.
« قسمت دوم»
خلاصه قسمت اول: در قسمت اول از تعاریف قومیت وقوم گرایی ورویکرد جوامع قومی وعلل شکل گیری ناسیونالیسم قومی مطالبی به استحضار علاقه مندان نوشته شد .به این نکته رسیدیم که فرهنگ طایفه ای و عشیره ای در فرهنگ سیاسی انتخابات شهرهایی با فرهنگ قوم گرایی بیشترین عوارض مخرب را برجای می گذارد . متاسفانه غالباً ایجاد تفکر قومیت گرایی و طایفه گرایی در مبحث انتخابات، با هدف تقسیم پستها و مناصب مختلف به عنوان «غنیمت» در میان خویشان و اطرافیان وبدون توجه به عواقب منفی عزل و نصب ها در سرنوشت منطقه در نظرگرفته می شود که سکوت ممکن است، صدمات جبران ناپذیری به این گونه مناطق وارد نماید. زیرا در این قبیل مشارکت ها، عمدتاً خطر حضور افرادی را شاهد هستیم که نه در قالب یک مشارکت مدنی، سیاسی، الهی، بلکه با جهت دادن و کانالیزه کردن و تغییر هویت انتخابات به یک رقابت قومیتی، سعی در به کرسی نشاندن خود یا کاندیدایی از قوم خود را دارند.
عوامل تاثیر گذار در انتخابات طایفه ای:
هر طایفه ای که برخوردار ازچند مولفه بوده توانسته نقش تعین کننده ای در انتخابات و مشارکتهای سیاسی داشته باشند. مولفه جمعیت نقش تعیین کننده ای در انتخابات دارد به نحوی که اگر جمعیت یک طایفه بیشتر باشد فرد کاندید شده از حمایت وآرای بالاتری برخوردار است.
در هر انتخاباتی حمایت افراد وشخصیت های مهم از کاندیدای خاص توانسته تاثیر گذاری مهمی در امر نتیجه انتخابات داشته باشد . وجود شخص کاریزما وبا نفوذ در یک طایفه و توان تاثیر گذاری در طوایف دیگر ، می تواند نقش تعیین کننده ای در انتخاب شخص مورد نظر داشته باشد. حرف شنوی افراد طایفه از این شخص و تبعیت از او در امر رأی دهی به کرات در دوره های گذشته را شاهد بوده ایم که نتیجه آن عدم پیشرفت منطقه در همه زمینه ها کاملا” مشهود است.
علت حضور گسترده طوایف در انتخابات:
قدرت نمایی قومی و طایفه ای ، اینکه وزن و اقتدار خود را به دیگران نشان دهند. رسیدن به اهداف مادی و به دست آوردن سمت های در حوزه مربوطه ترس از به قدرت رسیدن طوایف مقابل ،عامل اصلی حضوربیش از ۱۰۰درصد طوایف در انتخابات می باشد.
تحقیقات نشان می دهد تمایلات و تعصبات قومی و قبیله ای در دوره ها و انتخابات گذشته از اصلی ترین فاکتورها برای انتخاب نماینده در مشارکت های سیاسی میباشد گرچه نمیتوان سایر عوامل را نادیده گرفت.
اما حقیقت این است که بخش عمده تاریخ کشور ما را کشمکشهای قبیله ای و طایفه ای تشکیل داده و این وضعیت بر ذهنیت تاریخی و فرهنگ سیاسی ما اثر گذاشته است. استمرار این فرهنگ سیاسی در بعضی از شهرها و مناطق، جهت دهنده رفتار سیاسی افراد بوده و نشان میدهد که این وضعیت معمولاً مانع تفکر، تحلیل و تصمیم گیری درست سیاسی شده به طوری که نفع قبیله و طایفه و عشیره بر مصلحت جامعه و شهر برتری مییابد. همچنین عامل خویشاوندی به عنوان یکی از منابع قدرت، مانعی جدی بر سر راه شایسته سالاری واقع شده و در چنین شرایطی تعصبات مورد اشاره مانع از وفاق اجتماعی و مشارکتهای اجتماعی و سیاسی سالم میشود. این وضعیت بدون تردید با تمدن و دنیای مدرن در تناقض است.
راهکارهای مناسب برای خروج از طایفه گرایی در انتخابات:
مشارکت سیاسی از جمله اموری است که سالها از سوی محافل روشنفکری بسیار مورد توجه قرار گرفته و از آن به عنوان یکی از مهمترین شاخصه های توسعه یاد می کنند، به گونه ای که عدم مشارکت سیاسی به عنوان یکی از نشانه های عقب ماندگی کشورهاست. انتخابات بارزترین نماد مشارکت سیاسی شهروندان یک منطقه بوده و از مهمترین جلوه های زندگی سیاسی انسان معاصر محسوب می شود.
کارشناسان علوم سیاسی و اجتماعی مشارکت سیاسی را در جامعه به دو دسته تقسیم می کنند: ۱- مشارکت مطلوب و ۲- مشارکت نامطلوب.
۱- مشارکت مطلوب در جوامع مدرن در قالب احزاب سیاسی و نهادهای اجتماعی هدایت می شود. در این نوع مشارکت مردم نقش برجسته ای در سیاست دارند و از دروندادهای نظام سیاسی و نیز حقوق و تکالیف خود به میزان قابل قبولی آگاهند.
۲- مشارکت نامطلوب و یا مشارکت توده ای و طایفه ای، یک فرد یا اقلیت و نخبه در بالا قرار دارد و یک جماعت سازماندهی نشده در پایین. در این حالت مردم بی پناه، بی سر و سامان، بی اراده و فاقد هرگونه نهادهای مدنی که بتواند به او پناه دهد و مسیر سیاسی اش را مشخص کند، به صورت کاملاً انفعالی، ناخواسته و گاه به اجبار جهت حمایت و یا نفرت از یک امری سیاسی مطابق سیاستها و استراتژی های که از بالا ساماندهی می شود، بسیج می شوند و به خیابانها می ریزند.
چون این نوع مشارکت با آگاهی و آزادی همراه نیست و بی شکل و بی قواره است، نمی تواند جوابگوی مسایل مشارکت به معنای واقعی باشد. از سویی، جامعه ی در حال گذار ایران در برهه خاصی از تاریخ خود واقع شده است که نیاز مبرمی به توسعه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی متوازن دارد. این در حالی است که موانعی نیز بر سر راه آن مشاهده میشود. یکی از این موانع، قوم گرایی و طایفه گرایی است که در شهرهای کوچک در وقت انتخابات شوراهای اسلامی یا مجلس شورای اسلامی نه تنها در تقابل با احزاب عمل میکنند بلکه جایگزین آنها می شوند.
گروهی از شهروندان به جهت پیوستگی قومی، طایفه ای و یا به هر دلیل دیگر اگر احساس کنند که به حقوق آنها بی توجهی شده و از جانب گروهها و قبایل و طوایف بزرگتر نادیده گرفته میشوند. دیگر انگیزه های لازم را برای مشارکت در امور سیاسی و اجتماعی شهر و کشور را از دست می دهند و به شهروند درجه دوم سقوط کرده، به حاشیه رانده می شوند و در نتیجه ی احساس محرومیت حس محله گرایی، قبیله گرایی و طایفه گرایی این طیف از شهروندان تقویت میشوند.
حقیقت این است که بخش عمده ی تاریخ کشور ما را کشمکشهای قبیله ای و طایفه ای تشکیل داده و این وضعیت بر ذهنیت تاریخی و فرهنگ سیاسی ما اثر گذاشته است. استمرار این فرهنگ سیاسی در بعضی از شهرها و مناطق، جهت دهنده رفتار سیاسی افراد بوده و نشان میدهد که این وضعیت معمولاً مانع تفکر، تحلیل و تصمیم گیری درست سیاسی شده به طوری که نفع قبیله و طایفه و عشیره بر مصلحت جامعه و شهر برتری مییابد. همچنین عامل خویشاوندی به عنوان یکی از منابع قدرت، مانع جدی بر سر راه شایسته سالاری واقع می شود و در چنین شرایطی تعصبات مورد اشاره، مانع از وفاق اجتماعی و مشارکتهای مدنی و سیاسی سالم میشود.
این وضعیت بی گمان با تمدن و دنیای مدرن در تناقض است. این عصبیت و برتریطلبی طایفه ای جریان فکری و سیاسی را به نام طایفه گرایی و قبیله گرایی ایجاد میکند که در جریان بحث انتخابات نمایندگی مجلس شورای اسلامی، شورای شهر و یا گزینشها و عزل و نصبهای اداری با وضوح بیشتری آشکار میشود. بی گمان انتخابات بر اساس چنین تفکر و میزانی راه را برای برگزیدن افراد توانمند و شایسته دشوار میسازد و بکارگیری افکار و اندیشه های خلاق را با تنگنا روبرو میکند.
طایفه گرایی به معنای به کار گماردن خویشان و افراد طایفه در راس مناصب اجرایی بدون توجه به شایستگی، توانایی و دانایی بوده و با هدف تقسیم پستها و مناصب مختلف به عنوان غنیمت در میان خویشان و اطرافیان خود می باشد. زیرا که مردم یک طایفه عملاً مشاهده میکنند در زمان فلان نماینده، بستگان او بدون توجه به شایسته سالاری، به پستهای کلیدی شهرهای حوزه انتخابیه منصوب شدهاند و به طوایف و قبایل دیگر و حتی نخبگان توانمند آنها نیز توجه نشده است.
در این نگاه اگرچه در انتخابات فرد شایسته را میشناسیم ولی به صرف اینکه وابستگی طایفه ای به ما ندارد او را انتخاب نمیکنیم. از طرفی افرادی که با کمک طایفه به مقاماتی دست مییابند پس از پیروزی میکوشند تا دست سایر اعضای قوم و خویش را بگیرد تا آنها نیز از مزایای اجتماعی برخوردار شوند. این یعنی انحراف از ارزشهای دینی و شایستهسالاری است که بعلت نبود احزاب و تشکلهای مدنی آثار منفی و آسیب این وضعیت میتواند برای سالهای طولانی جامعه ما را گرفتار و اسیر تبعات ناهنجار خود نماید. در حالیکه طبق معارف اسلامی شایسته ترین افراد با تقوا ترین آنهاست.
پر رنگ تر کردن ارزشهای قبیله و طایفه در بحث انتخابات و اداره شهر و کشور بازگشت دوباره به ارزشهای جوامع سنتی و ملوک الطوایفی قرون وسطایی است که جامعه ایران بیش از یک صد سال در تلاش برای گذر از آن دست و پنجه نرم می کند وبا هیچ مبنا و معیار دینی علمی و انسانی سازگار نبوده و اجحافی بزرگ بر نخبگانی است که دل در گرو توسعه و پیشرفت شهر و کشور خود دارند.
در اینجا به بعضی از راه کارهای عملی برای خروج از بحران طایفه گرایی اشاره می شود:
۱- عمل به احکام الهی و پیروی از دستورات بزرگان دینی: “ای مردم ، ما شما را از زن و مرد بیافریدیم و شما را جماعتها و قبیله ها کردیم تا یکدیگر را بشناسید. هر آینه گرامی ترین شما نزد خدا،پرهیزگارترین شماست. خدا دانا و کاردان است”
دامن زدن به موضوع قوم گرایی تا جایی خطرناک است که پیامبر بزرگ اسلام می فرمایند : «هرکسی که در دلش به اندازه دانه ای خردل ازعصبیت (تعصب قبیله ای) باشد خداوند او را در روز قیامت همراه اعراب زمان جاهلیت محشور میکند. (وسایل الشیعه، ج ۱۵ باب ۵۷)
مسئولیت این امر مهم بر عهده ی واعظان دینی و روحانیون منطقه است که در فرصت های مناسب شهروندان را به این حکم الهی رهنمون کنند.
۲- بهترین و مطمئن ترین راه مبارزه با این پدیده شوم تقویت احزاب و تشکلهای مدنی است.
۳- تشکیل و تقویت تشکل های صنفی از قبیل، تشکل های دانشجویی، تحصیل کردگان، مدرسین و معلمین و بازاریان.
۴- تشکیل جلسات متعدد در محله ها و روستاهای اطراف منطقه و روشنگری همشهریان و تاکید بر انتخاب احسن و بر مبنای شایسته سالاری.
۵- برگزاری جلسات با کاندیداها و آشنایی با اهداف و برنامه های آنان.
نتیجه گیری :
ناآرامی به هر شکل، وسیله و موضوع، از مهم ترین پدیده های سیاسی، فرهنگی، امنیتی، اجتماعی و… است. ناآرامی همواره تهدیدات بالقوه ای علیه امنیت منطقه را در پی دارد و در اشکال و صورتهای مختلف و در پوشش های مختلف می کند. لذا یکی از شاخصهای مخل امنیت پدیده قومیت می تواند باشد.
از آنجا که افراد یک جوامع در چارچوب فرهنگ سیاسی همان جامعه شکل می گیرند لذا با شناخت فرهنگ سیاسی آنها می توان واکنش ها و عکس العمل های افراد را پیش بینی کرد. مؤلفه هایی همچون خویشاوند گرایی شدید، خشونت گرایی و دیگر ملزومات نظامهای قومی، به شکل گیری فرهنگ سیاسی خاص این شهرها انجامیده که مانع جدی و مهمی بر سر راه توسعه سیاسی اینگونه شهرها محسوب می شود. در این فرهنگ سیاسی رقابت های طایفه ای و عشیره ای چنانچه در این بررسی ذکر شد بیشترین تأثیر را بر رفتارهای غیرقانونی در زمان انتخابات و بعد از انتخابات می گذارد بطوریکه در زمان انتخابات با انواع شیوه ها سعی در پیروزی بر قوم رقیب بوده و بعد از انتخابات قطعاً منتخبین سعی در افزایش منافع قوم خود خواهند داشت .
در چنین فضایی هایی فردیت افراد در هاله ای از ابهام بوده و سنت ها و رسوم، جهت دهنده رفتارهای سیاسی هستند که البته شاید بتوان گفت سرخوردگی افراد خارج از تقسیمات طایفه ای و عشیره ای در انتخابات های گذشته بدلیل ضعف عملکردی شوراهای قبلی و عدم حضور اینگونه افراد در انتخابات های بعدی نظام های فوق را بیشتر نمایان ساخته تا در چنین شهرهایی یکه تاز میدان رقابت و پیروزی باشند و در نهایت شاهد عملکرد های ضعیف شوراهای منتخب این شهر و تخلفات عدیده آنها خواهیم بود که قطعاً عواقب آن بر زندگی کلیه افراد تاثیر خواهد داشت.
بنابراین تصمیم گیری و نتایج انتخابات در اینگونه شهرها فعلاً در چارچوب چنین ساختارهایی، تعیین گردیده و ساختارهای سنتی مستحکم فعلی در مقابل ساختار های جدید و مدرن مقاومت می کنند و این ساختارهای سنتی معمولاً بازیگران اصلی فضاهای سیاسی اینگونه شهرها می باشند و از طرفی تعلقات طایفه ای و قومی به هیچ وجه در حال کمرنگ شدن نیستند و حتی در نسل های جدید نیز باز تولید می شوند که این روند می تواند مانعی در مقابل توسعه سیاسی کشور باشد. دو دسته تحت تاثیر انتخابات قوم گرایی قرار می گیرد؛ اول کسانی که رأی می دهند و دوم کسی که برگزیده می شود. کسی که رأی می دهد بدون اینکه به وظیفه اصلی نماینده یعنی قانون گزاری توجه کند انتظارات اجرایی دارد.
فرد ومسئول انتخاب شده منفعت طلبی شخصی اش او را به سمت و سویی می کشد که عدالت، شایسته سالاری و… را زیر پابگذارد و فقط به کمیت و تعداد افراد وجلب نظر طایفه های بزرگ توجه می کند وبه نوعی، این مسئول انتخاب شده باج می دهد. متاسفانه ما مردمی هستیم که خودمون دستمان را لای درب گذاشته ایم و از یک طرف فشار میدهیم و از طرف دیگر هم جیغ می کشیم و این مشکل تنها از سوی خود ما قابل حل است.
امید است، با هوشیاری کامل،راه دسیسه توطئهگران از هر سو بسته شود . واین امر تنها درصورتی میسر و ممکن است که فرهنگ تحمل، همدیگر پذیری، و برابری در میان آحاد جامعه پدید آید.
دشمنان آشکار و نهان ما میکوشند ما را به راهی ببرند که به «بیراهه» میانجامد، ولی اگر همدلی، همبستگی و برادری محفوظ بماند وانشالله پررنگ تر شود، یقین داشته باشیم که دام صَیّادان بیریشه، بیاثرخواهد ماند.
ثبت دیدگاه