ین روزها بحث بازگشت آمریکا به برجام و رفع تحریم های ظالمانه علیه ملت ایران اصلی ترین جدل موجود در باره ایران در سطح داخلی و خارجی به حساب می آید.
برخی در آمریکا خواهان آن هستند دولت آقای بایدن از تحریم هایی که ترامپ بر علیه ایران وضع کرده بهره ببرد تا امتیازات بیشتری از ایران بگیرد.
برخی هم باور دارند این تحریم ها تاثیر مطلوب را نداشته و شدیدا شکست خورده (نه در فشار بر علیه ملت ایران بلکه در رسیدن به اهداف از پیش اعلام شده اش) و به این دلیل هر چه سریعتر باید شرایط را تغییر داد.
شاید برخی متوجه نباشند این عبارت آخر به چه معنایی است و به این دلیل نیاز باشد توضیح بیشتری در باره آن بدهم.
در بسیاری از موارد تهدید به تحریم شاید تاثیر روانی بیشتری داشته باشد تا اعمال تحریم.
هدف آمریکا از اعمال تحریم های به قول معروف حد اکثری این بود که فشار بر ملت ایران به حد اکثر برسد و بر علیه نظام شورش کنند یا اینکه نظام جمهوری اسلامی از واهمه شورش مردم پای میز گفتگو با آمریکا بنشیند و هر آنچه آمریکا می خواهد را بپذیرد.
این دو هدف محقق نشد و بر عکس حالا که تحریم ها اعمال شده و اتفاقی رخ نداده به قول معروف ترس ایرانی ها هم ریخته و دیگر برایشان مهم نیست که آمریکا چه تهدیدی را مطرح می کند.
به این دلیل هم می باشد که ایرانی ها علیرغم همه تلاش های اروپایی ها حاضر نیستند نه فقط پای میزی بنشینند که آمریکایی ها آنطرف آن حضور دارند بلکه حتی حاضر نیستند در هتلی جلسه ای برگزار کنند که آمریکایی ها آنجا هستند.
همچنین ایرانی ها اصرار دارند یا برداشتن همه تحریم ها به صورت عملی یا هیچ چیز.
امروزه هم آمریکایی ها در همه مجامع بین المللی محکوم می باشند چون آنها بودند که توافقی را امضا کردند و بعد نه فقط آن را اجرا نکردند بلکه در اجرای آن سنگ اندازی کرده اند.
به این ترتیب آمریکایی ها به فکر شگردی هستند که نام آن را “سیاست ابوغریب” نام گذاری کرده اند، به تیمن از نام زندان ابوغریب در عراق.
احتمالا بسیاری صحنه شکنجه زندانیان عراقی توسط آمریکا در زندان ابوغریب را به یاد دارند که در آن شکنجه گران سر زندانیان را زیر آب می کردند یا اینکه سر آنها را با یک حوله خیس می پیچیدند و بعد مقداری به آنها فضای تنفس می دادند و سپس دوباره تهدید می کردند که سر آنها را زیر آب کنند.
شکنجه گران به خوبی می دانند که اگر سر زندانی را زیر آب کنند ممکن است بمیرد و نتوانند اعترافاتی را که می خواهند از او دریافت کنند، برای آن شکنجه گر جان زندانی مهم نیست، اطلاعات زندانی مهم است.
به این دلیل چند بار سرش را زیر آب می کنند تا وی به مرز مرگ برسد و بعد تهدید می کنند که اگر اعتراف نکند و یا اطلاعاتی که می خواهند ندهد مجددا سر وی را زیر آب می کنند.
زندانی علیرغم اینکه می داند ممکن است در نهایت کشته شود ولی همین که امید به زندگی داشته باشد برایش کافی است و به این دلیل حاضر می شود با بازجو ها همکاری کند.
جریان تحریم های آمریکا هم به همین شکل است.
اگر آنها همان تحریم های کذایی را بدون توقف بخواهند ادامه دهند اصولا ایران باید از هم بپاشد و یا با شرایطی مواجه شود که امروزه کره شمالی و یا ونزولا با آن مواجه هستند.
اما بر عکس تصور آنها ایرانی ها توانستند راه نفس کشیدن زیر آب را هم پیدا کنند و امروزه برایشان مهم نیست که سرشان زیر آب باشد یا روی آب.
حال آمریکایی ها به دنبال سیاستی هستند تا مقداری تحریم ها را شل کنند و به ایرانی ها مقداری اجازه نفس کشیدن دهند تا بعدا بتوانند مجددا آنها را تهدید کنند که اگر همکاری نکنید دوباره سرتان را زیر آب می بریم.
ولی ایرانی ها در این شرایط که سرشان زیر آب است دیگر برایشان مهم نیست که سرشان چه قدر زیر آب باشد یک وجب یا صد وجب، یا باید کاملا از آب خارج شود یا همان جا به نفسن کشیدن زیر آب ادامه می دهند، هر چند ممکن است بسیار سخت باشد.
اگر آمریکایی ها واقعا حسن نیت داشته باشند و بخواهند تعامل کنند باید قطعا همه تحریم ها را طبق توافق هسته ای بردارند و خوب طبیعتا ایران هم به اجرای توافق هسته ای برگردد.
اگر آمریکایی ها به هر دلیل و بهانه ای تحریم ها را حاضر نباشند عملا بردارند این به معنای آن است که به دنبال “سیاست ابوغریب” هستند.
اینجا باید به این نکته توجه داشت که درست است امروزه ایرانی ها در فشار قرار دارند اما اینگونه نیست که فقط آنها در فشار باشند.
حکومت جدید آمریکا چین و روسیه را دشمن اصلی خود می داند و به خوبی می داند که متحدین آمریکا توان مقابله با چین و روسیه را ندارند اینکه ایران هم به آنها اضافه شود برایشان بسیار سنگین است.
در اروپا همه کشورهای اروپای غربی با هم جمع شوند بدون آمریکا نمی توانند در مقابل روسیه قد علم کنند.
در شرق آسیا جمع همه متحدین آمریکا به قول معروف به اندازه انگشت کوچیک چین به حساب نمی آیند.
در منطقه خاورمیانه هم نیاز به گواه نیست که اتحاد و ائتلاف همه متحدین آمریکا با هم حتی حریف متحدین ایران نمی شوند چه رسد به ایران.
در همه این موارد این آمریکا است که باید وارد میدان شود و در واقع این متحدین آمریکا همه آویزان گردن آمریکا هستند که امروزه شدیدا هم خم شده.
یکی از ویژگی های آقای ترامپ در آن بود که چون سیاست مدار نبود زبان اش شمارنده نداشت و بسیاری مسایل را علنا بیان می کرد و وی شدیدا به اینکه دیگر کشورها به آمریکا آویزان هستند معترض بود.
هم نسبت به ناتو متعرض بود هم نسبت به کشورهای منطقه خاورمیانه و هم نسبت به کشورهای شرق آسیا.
دولت جدید آمریکا به خوبی می داند که در صورت بروز هر جنگی در منطقه اسرائیل که متحد اصلی آمریکا است و لابی های قدرت در آمریکا را در اختیار دارد ممکن است نابود شود و آمریکا پایگاه اصلی قدرت خود در منطقه را از دست دهد.
ماجرای اخیر پرتاب موشک به سمت نیروگاه دیمونا نشان داد که امنیت اسرائیل تا چه حد شکننده است.
ایرانی ها نیاز ندارند بمب اتم تولید کنند تا اسرائیل را نابود کنند، همان تسلیحاتی که درون اسرائیل است برایشان کافی است.
بر اساس باور بسیاری از شخصیت های سیاسی فعلی حاکم بر آمریکا امنیت اسرائیل فقط زمانی تامین می شود که آنها بتوانند به شکلی حتی شده کج دار و مریز با ایران کنار بیایند و برنامه هسته ای ایران را کنترل کنند.
بهترین راه کنترل برنامه هسته ای ایران هم همان توافق هسته ای است که امکانات بازرسی ما فوق پادمانی را به آمریکا می دهد.
توجه داشته باشید گفتم آمریکا و نه آژانس بین المللی انرژی هسته ای، چون امروزه آمریکا بر مجامع بین المللی تسلط دارد و آژانس بین المللی انرژی هسته ای همه گزارش هایش را در اختیار آمریکایی ها قرار می دهد و این یعنی عملا این بازرسان برای آمریکا کار می کنند.
به این ترتیب می توان گفت امروزه به همان نسبت که بحث رفع تحریم ها و بازگشت آمریکا به توافق هسته ای برای ایرانی ها اهمیت دارد برای آمریکایی ها هم اهمیت دارد.
ثبت دیدگاه