نیم قرن پشت کنکور ماند و هنوز به کنکور علاقه دارد، اصلا نامش با کنکور گره خورده و ایرانیها با شنیدن صدا و دیدن چهرهاش به یاد کنکور میافتند، حافظه خوب، صدای آرامشبخش و صحبتهای شمرده شمردهاش از ویژگیهای پدر کنکور است.
اینکه مردم با دیدن او به یاد یکی از بزرگترین و سرنوشتسازترین خاطره عمرشان بیفتند، شاید هم خوب باشد هم بد، ممکن است برخی این خاطره سرنوشتسازشان را با نتیجه خوب پشت سر گذاشته باشند و با یادآوری آن لبخند به لبشان بیاید و برخی دیگر نتیجه دلخواه را نگرفته و اصلا حوصله یادآوری آن را نداشته باشند؛ اما قطعا هر ایرانی با دیدن «حسین توکلی» که ملقب به «پدر کنکور ایران» است، لبخند به لبش میآید، چه از کنکور خاطره خوب داشته باشد چه بد.
اصلا مگر میشود چهره آرام آن پیر مهربان را دید و صدای آرامشبخشش را شنید و خوشحال نشد.
البته او دیگر در سازمان سنجش فعالیتی ندارد و به همین دلیل شاید کنکوریهای امسال با او خاطرهای به ثبت نرسانند اما برای اینکه داوطلبان کنکور سال ۱۴۰۱ هم از صحبتها و توصیههای پدر کنکور بی نصیب نمانند با او گپ و گفتی نوروزی داشتیم تا خودمانیهایش را هم بشنویم.خودش میگوید از زمان برگزاری نخستین کنکور ایران در سازمان سنجش مشغول به کار بوده، یعنی از سال ۱۳۴۸؛ پس میتوان گفت نیم قرن پشت کنکور مانده است.
گپ و گفتی خودمانی با حسین توکلی که تمام خبرنگاران حوزه آموزش عالی هر روز صبح حتی پیش از میل کردن صبحانه صدایش را میشنیدند، حتی گاهی خبرنگاران با شنیدن صدای زنگ گوشیشان که آقای توکلی تماس گرفته بود از خواب بیدار میشدند اما همه همیشه از مصاحبه با وی استقبال میکردند و حتی این عشق و تعهدش برایشان جالب بود، شخصی که تک به تک با خبرنگاران تماس میگرفت و اخبار را با آرامش و از حفظ و به صورت شمرده شمرده میخواند تا آمار و اطلاعات را اشتباه نشنویم، برایش مهم بود که اطلاعات و آمار کنکور درست و دقیق به دست کنکوریها برسد؛ البته برای خبرنگاران هم جالب بود شخصی که شاید هم سن و سال پدربزرگشان است چطور اعداد و ارقام پیچیده را آنقدر دقیق حفظ بود؛ پس در اولین سوال همین مساله را از او پرسیدم.
توکلی حفظ بودن اعداد و ارقام کنکور را هم به دلیل عشق به کارش دانست و توضیح داد که همه از من انتظار دارند که همه چیز را درباره کنکور از حفظ بدانم و خودم هم دوست دارم آمار و ارقام را در ذهن داشته باشم، حافظه خوبی هم دارم به طوریکه اگر الان درباره دروس مقطع ابتدایی هم از من سوال کنید من با ذکر صفحه برایتان توضیح میدهم.
* عشق و تعهد؛ رمز موفقیت پدر کنکور
به او گفتم از زمان ورودش به سازمان سنجش صحبت کند.
گفت: من از بدو تاسیس سازمان سنجش در این سازمان فعالیت داشتم به طوریکه ۳۰ سال سابقه مدیریتی در این سازمان دارم و در سالهای پایانی کارم هم به عنوان مشاور و سخنگو در سازمان سنجش کار کردم، در همان ابتدای کارم هم به سازمان سنجش علاقه داشتم به طوریکه در سال ۴۷ که دانشجو بودم به سازمان سنجش رفتم و گفتم بجز کار نظافت هر کاری به من بدهید انجام میدهم و کار باز کردن در پاکت نامهها را به من دادند در حالیکه بسیاری از کارمندان آن زمان سازمان سنجش فقط مدرک دبیرستانی داشتند اما من دانشجو بودم و حاضر بودمهر کاری در سازمان سنجش انجام دهم.
به هر حال آنقدر تلاش کردم و همین کار باز کردن پاکتها را با عشق و تعهد انجام دادم که مرا به قسمت ثبتنام بردند، پس از دریافت مدرک کارشناسی به خارج از کشور رفتم و در سال ۵۷ هم با مدرک دکتری به کشور بازگشتم و باز هم در سازمان سنجش فعالیت کردم.
به طور کلی رابطه من و سازمان سنجش به گونهای است که میتوانم بگویم من پدر سازمان سنجش هم هستم چرا که این سازمان را مثل فرزند خودم دوست دارم و حتی از فرزندم هم بیشتر دوستش دارم.
گفتم: سازمان سنجش را از فرزندتان هم بیشتر دوست دارید؟ چطور؟
گفت: بله، زیرا هر کدام از فرزندان من تنها یک نفر از مردم سرزمینم هستند اما سازمان سنجش متعلق به تمام مردم این سرزمین است و به همین دلیل سازمان سنجش برای من بسیار مهم است.
گفتم: از فرزندان خودتان بگویید.
جواب داد: سه فرزند دارم، پسرم مدرک دکترای مکانیک دارد، دختر بزرگم در رشته مهندسی عمران و دختر کوچکم نیز در رشته معماری تحصیل کرده اند.
پرسیدم: خاطره جالبی از زمان کنکور فرزندانتان دارید؟
گفت: بله، فرزندانم در زمان کنکورشان از من میخواستند تا آنها را درباره پر کردن فرم دفترچه کنکور راهنمایی کنم و من به آنها میگفتم که صحبتهایم را از تلویزیون گوش دهند و مانند فرزندان بقیه مردم راهنمایی شوند.
البته کسی این صحبتهایم را باور نمیکند و خیلیها به من میگفتند خوش به حال فرزندانت که پدرشان در سازمان سنجش فعالیت میکند، اما واقعا من هیچگاه کار غیرقانونی برای فرزندان خودم و هیچکس دیگری انجام ندادم.
پرسیدم چرا او را «پدر کنکور» مینامند.
جواب داد: شاید به این دلیل که در زمان کنکور چند نسل جوان ایرانی در سازمان سنجش کار کردم و با کنکوریها در ارتباط بودم.
گفتم: شب و روز به فکر کنکور بودن و از کنکور صحبت کردن کار سختی نیست؟
گفت: من عاشق حرفهام هستم و در تمام طول کارم هیچگاه احساس خستگی نکردم.
گفتم: کجای این کار بیشتر برایتان دلچسب بوده است؟
گفت: من توانستم با راهنماییهایم افرادی را به مراکز آموزش عالی هدایت کنم که بعدها شخصیتهای بزرگی شدند، بسیاری از مسوولان و نخبگان پیش از کنکور صحبتهای مرا از تلویزیون شنیدهاند و این مساله برای من جذاب است.
گفتم: البته اینکه افراد با دیدن شما به یاد خاطره خوب کنکورشان میافتند جذاب و دلنشین است، اما آیا میدانید که برخی هم با دیدن شما دوباره استرس کنکور میگیرند؟
پاسخ داد: بله، اتفاقا خیلیها به من میگویند که با گذشت سالها از کنکورشان اما با دیدن من دوباره استرس کنکور میگیرند، البته حالا با توجه به افزایش ظرفیت دانشگاهها و پذیرش های بدون آزمون جای استرس نیست.
پرسیدم: آیا مردم عادی هم شما را میشناسند؟ یعنی وقتی از خیابان عبور میکنید مردم آشنایی میدهند؟
گفت: بله، مردم سرزمین ما بسیار مهربان و قدرشناس هستند، حتی تعجب میکنند که من مشکلات داوطلبان کنکور را در خیابان یا رستوران و در زمان تفریحم هم با دقت گوش میدادم.
چندین بار به رستوران رفتم و برخی افراد که فرزند کنکوری نداشتند یا ارتباطی با کنکور نداشتند و فقط من را در تلویزیون دیده بودند، پیش من میآمدند و میگفتند چهره شما خیلی آشناست، آیا شما هنرپیشه هستید؟
اما بیشتر مردم مرا میشناسند و بسیار با محبت هستند، حتی وقتی مرا میبینند سوالات کنکوری خود را با من مطرح میکنند و من به صورت کامل برایشان توضیح میدهم، برخی هم خاطرات کنکورشان را برایم تعریف میکنند.
جالب است خاطرهای در این زمینه برایتان تعریف کنم، یک بار در مسیر بازگشت از سفر با همسرم بودیم که خواستیم از کنار جاده میوه بخریم، همسرم گفت به دلیل اینکه میوهفروشی خارج از شهر قرار دارد ممکن است گرانتر بفروشد که ناگهان دستفروش پاسخ داد من از آقای توکلی پولی دریافت نمیکنم و متوجه شدیم که او مرا شناخته است، به طور کلی مردم مهر و محبت خود را زیاد به من نشان دادهاند و من همیشه پاسخگوی مهر و محبت آنها هستم و سوالاتشان را با دقت گوش میکنم و پاسخ میدهم.
انتهای پیام/
ثبت دیدگاه