فیلم سینمایی هناس (صورت فلکی) فیلمی بیوگرافی از زندگی شهید داریوش رضایینژاد است. دومین فیلم مشترک حسین دارابی در قامت کارگردان و محمدرضا شفاه به عنوان تهیه کننده. داستانی رئالیستی از روزهای پایانی زندگی این شهید گرانقدر که از زاویه دید همسر ایشان روایت میشود.
فیلم سینمایی هناس (صورت فلکی) فیلمی بیوگرافی از زندگی شهید داریوش رضایینژاد است. دومین فیلم مشترک حسین دارابی در قامت کارگردان و محمدرضا شفاه به عنوان تهیه کننده. داستانی رئالیستی از روزهای پایانی زندگی این شهید گرانقدر که از زاویه دید همسر ایشان روایت میشود. زاویه دیدی که پاشنه آشیل فیلم بدل شده است. طرح اصلی فیلم داستان زنی است که تلاش دارد به هر نحوی زندگی خود و خانوادهاش را حفظ کرده و آن را از خطرات و آشوبهای پیرامون کاری همسرش دور سازد. روایتی زنانه که اغلب دلنگرانیها و اضطرابهای او را به تصویر میکشد. زنی آشفته و پریشان که نهتنها همسر خویش را در کارهایش تشویق نکرده، بلکه او را تحتفشار و تهدید قرار میدهد تا به خواستههای غیرمنطقی خود برسد. نیم بیشتری از فیلم به دستاندازیهای زن برای ممانعت از فعالیتهای شوهرش اختصاص دارد. زن به جایی همراهی با همسرش، اغلب در حال دعوا، غر زدن یا رایزنی با رقیب همسرش است. از اینرو هناس بیشتر از آنکه به تجلیل و معرفی دستاوردها و خدمات این شهید بزرگوار بپردازد، بر چالش های میان این دو تمرکز کرده است. انتخاب غلط زاویه دید منجر شده فیلم از حالت بیوگرافی قهرمانگونه به یک اثر رمانتیک بدل شود. زاویه دیدی که شاید کارگردان قصد داشته کلیشه زنان مقاوم و همراه را در ذهن مخاطب شکسته تا از این طریق زنی ناسازگار با سیستم را به مخاطب بنمایاند. زنی که با مقاومتها و اصرارهای همسرش و درنهایت باحال و هوای رمانتیک فارغ از دلایل منطقی و عقلی حاضر به ماندن در ایران میشود.
حسین دارابی کارگردانی و تهیه کنندگی چندین فیلم کوتاه از جمله مزاحم، قابلمه، سحری و غیره را برعهده داشته است. او پس از فیلم غلط راهبردی «مصلحت» در سال ۱۳۹۹ که در آن به تعویض جایگاه جلاد و شهید پرداخته بود، حال با فیلم هناس بار دیگر به چهلمین جشنواره فجر راه یافت. فیلمی که نوید پیشرفت دارابی در فهم صحیح جایگاه سینما و پرداخت درست به موضوعات حساس و کمتر پرداخت شده را خبر میدهد. دارابی گرچه در این فیلم کارگردانی ضعیفی را از خود نشان میدهد اما توانسته موضوعی به شدت مهم و مغفول در سینمای ایران را برای نخستین بار به شیوهای دراماتیک به مخاطب عرضه کند. سوژهای که در سینمای ایران به لوح محفوظ بدل شده و کمتر سینماگران ما به آن رغبت نشان میدهند.
دارابی فارغ از ضعف فیلمنامهو انتخاب غلط زاویه دید میکوشد، روایت صریحی از سختیها و دشواریهای زندگی دانشمندان هستهای کشورمان به مخاطب بنمایاند. معضلات و فشارهای روحی و روانی وارده بر این افراد که حتی نزدیکترین اشخاص به آنان نیز از آن غافلاند. داستان زندگی نخبگان این مرز و بوم که حاضرند برای سربلندی میهن خود از پیشرفت در کشورهای دیگر چشم بپوشند و برای سربلندی کشور خویش بکوشند. افرادی که آسایش و آرامش خانواگی خود فدا کرده تا بتواند گامی مؤثر دررسیدن به اهداف والایی کشور بردارند. سوژهای نادر در سینمای ایران که حال با دوربین دارابی به مخاطب معرفی میشود.
گرچه ریتم کند فیلم و صحنههای اسلوموشن از جذابیت فیلم کاسته و آن را به یک تلهتئاتر طولانی بدل کرده اما انتخاب وحید رهبانی برای ایفای نقش منفی فیلم از نقاط مثبت و پرکشش فیلم است. رهبانی پس از بازی ضعیفش در فیلم ششلیک حال توانست با بازی در نقش منفی این فیلم استعداد بازیگری خود را به رخ بیننده بکشاند. میتوان گفت دارابی در انتخاب بازیگران کمی شتابزده عمل کرده است. انتخاب مریلا زارعی برای نقش شهره پیرانی همسر شهید از نقاط ضعف در انتخاب بازیگری است. نداشتن تناسب سنی میان بهروز شعیبی و مریلا زارعی پذیرش شخصیت شهره را دشوار ساخته است. همچنین بازی نه چندان جذاب زارعی در این نقش، منجر به خلق شخصیت تصنعی و باورناپذیر شهره کرده است. شخصیتی ناپخته که همذات پنداری مخاطب با او را سخت میکند. اوج بازی غیرقابلباور زارعی را میتوان درصحنه آخر فیلم زمان خروج از محل کار همسرش دید. زنی که نیمه بیشتری از فیلم را به مانعتراشی برای همسرش پرداخته، حال در صحنه آخر با حس و حال قهرمانگونه و مقاوم از دفتر خارج میشود. تصنعی بودن این صحنه زمانی اوج میگیرد که او و فرزندش در نور محو میشوند.
هرچند شخصیت زن به درستی پرداخت نشده و ما بیشتر با یک زن محافظهکار و دلنگران روبهرو هستیم؛ شخیصتهای مرد بهخوبی این ضعف را پوشش دادهاند. داریوش نماد آینده جوانان این سرزمین است که در فیلم بارها علت ماندن در ایران و نپذیرفتن صحبتهای همسرش برای ترک محل کار را شرح میدهد. فردی استوار و مقاوم، که حاضر نیست در برابر حرف ناصحیح و زور سرخم کرده و تن به ذلت و خواری دهد. او بی آنکه همسرش بداند در فعالیت های هستهای فعال بوده و مدت زمان طولانی این راز را با خود نگه داشته است. شخصیت مقتدری که نه تنها با تهدید سازمانهای جاسوسی عقب نمینشیند بلکه تلاش دارد همسرش را نیز با خود همراه سازد. شخصیت داریوش گرچه اعتراضاتی به سیستم حاکم داشته و در اعتراضات سال ۸۸ شرکت کرده اما حاضر به عقب نشینی در زمینه منافع ملی و میهنی نبوده و حضوری فعالانه در امور هستهای کشور دارد. داریوش رضایینژاد بهزعم فیلم فردی فعال در پروژههای هستهای است. فیلم دائماً این نکته را که او در اغلب پروژههای هستهای کشور همراه با شهیدان شهریاری، علی محمدی و غیره حضور داشته، تاکید میکند و او را فردی مؤثر در صنعت هستهای کشور نشان میدهد. شخصیتی وطن دوست که به دلیل حضوردر پروژهای هستهای ممنوع خروج گشته و در لیست ترور سازمان موساد قرار میگیرد.
رهبر انقلاب در دیدار با خانواده رضایینژاد در تاریخ ۲۹ دی ۱۳۹۰ میفرمایند: «امروز پیشرفت جمهوری اسلامی مایه دلگرمی ملتهای مسلمان و جوانان کشورهای اسلامی است.» سخنی که از انتخاب راه درست به وسیله رضایینژاد خبر میدهد. شخصیتی وطندوست که پای عزت و سربلندی میهنش ایستاده و در این راه نه تنها از زندگی عادی چشم میپوشد بلکه جان خویش را برای حفظ سربلندی میهنش فدا میکند. هناس علیرغم نقاط ضعف کوچکش، فیلم ارزشمند و در خور ستایش است که تلاش دارد قهرمانان گمنام این سرزمین را به مردم بشناساند. قهرمانانی که زندگی خویش را فدای عزت و سرافرازی سرزمینشان کرده تا بتوانند ایران سربلند داشته باشند.
پایان/
ثبت دیدگاه