حاج قاسم نامزد انتخابات ۱۴۰۰ نیست. مانع هیچ نامزدی برای دستیابی به کرسی ریاست جمهوری نیست. او نامزد گلوله ها و ترکش ها بود. عاقبت هم، در آغوش همان ها از میان ما پرکشید و بر دستان سیل میلیونی از مردم ایران بدرقه شد. بسان یک قهرمان ملی و اسطوره تاریخی. پس چگونه می توانند تیرهای تهمت و تخریب شان را به سوی چنین مرد بزرگی روانه کنند!؟ جسمش را دشمن دون، ناجوانمردانه و بزدلانه ترور کرد، اکنون چرا به همین روش می خواهند شخصیت و نام او را هم ترور نمایند!؟
گفتمان دو انتخابات ریاست جمهوری گذشته در سال های ۹۲ و ۹۶، کم و بیش حول دوگانه مذاکره و مقاومت شکل گرفت. کلاً دستورکار انتخابات، سیاست خارجی بود. گویی همه مشکلات این مملکت از بیرون مرزهایش نشات می گیرد. آخر سر هم، آنکس که بیشتر توانست مردم را قانع کند که استاد حل مسائل خارجی است و زبان دنیا را بهتر می فهمد، سکان هدایت کشور را در دست گرفت و دیدیم آن شد که شد! بهشت موعود پسابرجام به کابوسی ملی بدل شد و همگان فهمیدند که ریشه مشکلات از همین داخل کشور است. از خود کم بینی ها و ناامیدی هایمان. از بی فکری ها و بی تدبیری هایمان و از تبعیض ها و بی عدالتی هایمان. اینجا بود که کم کم گفتمان عوض شد. دیگر کسی معطل اینکه آمریکا می خواهد چه غلطی کند، نبود. بر کشور گفتمان کارآمدی و عدالت طلبی حاکم شد. اکنون نامزدهای انتخابات ۱۴۰۰ میدانستند دیگر با افسون روابط خارجی نمی توانند سرنوشت کشور را در دست بگیرند. اکنون باید کارآمدی و عدالتخواهی خویش را برای ملت اثبات نمایند. لکن کیسه برخی شان از این متاع خالی بود و جز اینکه بگویند: آمریکا می آید مشکلاتمان را حل می کند، در چنته شان چیزی نبود.
به نظر می رسد تلاش برای تخریب سردار سلیمانی، مقدمه ای برای تغییر دوباره گفتمان حاکم بر کشور است. عده ای فقط در غبار جدال های کاذب بر سر جنگ و صلح است که می توانند خود را قهرمان صلح جا بزنند و اگر سراب سایه جنگ شان عیان شود، حرفی برای گفتن ندارند. خواسته های مردم باید دوباره تغییر کند تا آن ها به قدرت برسند. مطالبه ملی برای کارآمدی و عدالت، نسخه مرگ سیاسی ایشان است. باید دوباره تقاضای کاذب مذاکره با آمریکا را در مردم ایجاد کنند. اینجاست که دوگانه قدیمی در لباسی جدید ظهور می کند و مذاکره-مقاومت جای خود را به دیپلماسی-میدان می دهد.
شهید سلیمانی اسوه کارآمدی و عدالتخواهی بود. کمتر مسئولی در این زمانه مه آلود می تواند اعتماد ملت را بدست آورد. حاج قاسم به همین جهت یگانه بود. مردی که بدون هیچ چشمداشتی بزرگترین دستاوردهای ملی تاریخ را برای ایرانیان به ارمغان آورده بود، چقدر با بسیاری از مسئولان و مدیرانی که می شناسیم فاصله داشت. مردی که بجای مسابقه ثروت و قدرت با آن ها، در مسابقه خدمت شرکت جسته بود. قلب های ملت خلوص نیتش را دریافته بود و همین، عشق به او را روز به روز بیشتر میساخت.
اکنون چراغ امید یک ملت به آینده را سلیمانی ها روشن نگاه داشته اند. چراغ مطالبه کارآمدی و عدالتخواهی از مسئولان را. اکنون مردم ایران الگوی درخشانی دارند که سقف خواسته هایشان را بالا برده و امید آن ها را به ظهور دوباره چنین مردانی افزایش داده است. آنان که به این مجسمه کارآمدی و عدالتخواهی سنگ میزنند، می خواهند باورها و امیدهای ملی را دوباره خرد کنند. به گواه تاریخ، تنها ملت هایی که از خود و از قهرمانانش مأیوس باشند را می توان به دریوزگی قدرت ها و ابرقدرت ها برد.
ثبت دیدگاه