جمعه, ۱۶ آذر , ۱۴۰۳ Friday, 6 December , 2024 ساعت ×
چرا باید «نیم دانگ پیونگ یانگ» را خواند؟
30 فروردین 1399 - 9:21
شناسه : 9359
11

امیرخانی هم بسیار اهل سفر است و عادت به خوابیدن در یک کلبه ساده و محقر روستایی دارد و هم گرفتار اداره کارهای اقتصادی پدر بعد از فوت ایشان و اسیر تهران است، هم دوره خلبانی دیده و هواپیما می راند و زمانی از او به عنوان جوان ترین خلبان ایران یاد می کردند و […]

ارسال توسط :

امیرخانی هم بسیار اهل سفر است و عادت به خوابیدن در یک کلبه ساده و محقر روستایی دارد و هم گرفتار اداره کارهای اقتصادی پدر بعد از فوت ایشان و اسیر تهران است، هم دوره خلبانی دیده و هواپیما می راند و زمانی از او به عنوان جوان ترین خلبان ایران یاد می کردند و هم برای معرفی و تبلیغ کتاب جدیدش از این شهر به آن شهر و از این نمایشگاه به آن کتابفروشی می رود زیرا قرار گذاشته از درآمد فروش کتابهایش زندگی کند.

رضا امیرخانی پدیده عجیب و جالبی است، نابغه ای معمولی و بی ادعا که بیشتر به عنوان داستان نویس شناخته می شود. 
تنها پسر یک پدر کارآفرین و ثروتمند-و چه پیرمرد دوست داشتنی و نازنینی بود- که در مدرسه تیزهوشان درس خواند و بعد به دانشگاه صنعتی شریف رفت ولی از حلقه های ادبی همان مدرسه علامه حلی و نشریه “روایت” با قلم زیبا و متفاوتش شناخته شد و “ارمیا” را زمانی نوشت که هنوز خیلی جوان بود. 
امیرخانی هم بسیار اهل سفر است و عادت به خوابیدن در یک کلبه ساده و محقر روستایی دارد و هم گرفتار اداره کارهای اقتصادی پدر بعد از فوت ایشان و اسیر تهران است، هم دوره خلبانی دیده و هواپیما می راند و زمانی از او به عنوان جوان ترین خلبان ایران یاد می کردند و هم برای معرفی و تبلیغ کتاب جدیدش از این شهر به آن شهر و از این نمایشگاه به آن کتابفروشی می رود زیرا قرار گذاشته از درآمد فروش کتابهایش زندگی کند. هم از سفر مفصلش به آمریکا در “بی وتن” گزارش می نویسد و هم در همراهی با رهبر انقلاب “داستان سیستان” را روایت می کند. هم رییس هیأت مدیره انجمن قلم بوده و به عنوان نویسنده شاخص جریان انقلاب شناخته می شود و هم جدی ترین انتقادها را با زبانی صریح مطرح می کند و با هنرمندان و نویسندگانی از طیف مقابل رفاقت و ارتباط دارد. 
هم با سردبیری سایت “لوح” سالها قبل از خیلی افراد مدعی جلودار روزنامه نگاری در فضای مجازی می شود و هم تحلیل های عمیق و دقیق از موضوعات اجتماعی و فرهنگی روز حتى در عرصه سیاست دارد. 
هم پدری است که برای دو فرزندش وقت می گذارد و برای بازی و سرگرمی شان اهتمام می ورزد و هم ساعت هایی طولانی مشغول کار اصلی و حرفه جدی خودش یعنی نوشتن است و نمودار سرعت پیشرفت قلمش را روی کاغذی بر دیوار اتاق کارش ثبت می کند.
هم دغدغه هایی در حوزه رشته تحصیلی و تخصص فنی خودش دارد و اشتغالاتی برای پروژه های صنعتی یافته و هم در اواخر عمر شریف مرحوم آیت الله سیدعلی آقا گلپایگانی با آن بزرگوار انس و الفت نزدیک داشته و با او حشر و نشر فراوان پیدا می کند.     
این آدم خاص و جالب طبیعی است که وقتی با پیشنهاد سفر به کره شمالی روبرو شود از آن استقبال کند و قدر فرصتی استثنایی و کم نظیر برای ثبت یک تجربه منحصر به فرد را بداند. 
کره شمالی به دلیل انزوای سیاسی و اجتماعی غیر عادی اش امروز رازآلودترین کشور جهان است و چنان در پشت دیوارهای محدودیت و منع پنهان شده که همه روزنامه نگاران و نویسندگان و پژوهشگران کنجکاوند حتى یک عکس یا خبر از داخل مرزهایش به دست بیاورند. 
به همین دلیل در دنیای غرب تاکنون کتابهای متعدد از خاطرات و تجربه کسانی که موفق به فرار از کره شمالی شده اند به چاپ رسیده و غالب آنها به فارسی نیز ترجمه شده – حداقل خودم به دلیل همین کنجکاوی تا حالا پنج شش تایش را خوانده ام- و البته این که چرا مثلا به زبان های غیر فارسی این قدر ترجمه نشده کاملا معلوم است. 
تازه ترین اثر رضا امیرخانی کتاب “نیم دانگ پیونگ یانگ” حاصل دو سفر او به کره شمالی است. در سفر اول که دیداری رسمی بوده او به عنوان مستندنگار با تیم همراه می شود و همان جا با زرنگی و ظرافت ذاتی اش میخ سفر دوم را در ملاقات اتفاقی با مقام رفیع حزب کارگران می کوبد و چند ماه بعد دوباره به کره شمالی می رود. 
ترجمه های موجود در بازار از زاویه محور آمریکا و از موضع دشمنی صریح با کره شمالی منتشر شده و حالا قرار شده بود رضا امیرخانی به عنوان یک نویسنده ایرانی وفادار به آرمانها و مواضع انقلابی کره شمالی را معرفی کند. 
برایم خیلی مهم بود تا این روایت را بخوانم و ببینم امیرخانی چه کرده است، زیرا اگر بخواهد مشکلات جدی و بنیادین نظام کره شمالی را توجیه کند که امیرخانی نیست و اگر بخواهد همان حرفها را تکرار کند که بازهم امیرخانی نیست. 
کتاب را با این کنجکاوی خواندم و دیدم که هنرمندانه از این معبر گذشته است و در عین تصریح به همه چیزهایی که از واقعیت های نظام دیکتاتوری و استبدادی کره شمالی دیده است بدون آن که قصد توجیه داشته باشد به واقعیت های دیگری مثل آثار و عوارض طبیعی فرایند تحریم اشاره می کند و راز و رمزهای پشت پرده و پنهان تأثیر سیاست های اقتصادی بر مسایل اجتماعی و فرهنگی را می گشاید. 
امیرخانی به دنبال انسان کره شمالی است و البته در آن فضای خاص و عجیب به سادگی راهی برای ارتباط با شهروندان ندارد و هر بار هم که با خطرکردن و جسارت می کوشد خود را به کسانی نزدیک کند آنها از وحشت و ترس فرار می کنند و راه را می بندند یا وقتی که اعلام می شود مقامات حزب بالاخره با تقاضای دیدارشان با فلان آدم موافقت کرده اند و آنها با ذوق زدگی حرکت می کنند برنامه با ملاقات مجسمه آن شخص خاتمه پیدا می کند! 
شاید اگر هرکسی به جای رضا امیرخانی بود از این همه محدودیت و منع به فقدان گزارش می رسید، اما او با هنرمندی و ذوق خود انسان کره شمالی را در میان این همه جای خالی نشان می دهد و عناصری ظریف و کوچک از حیات انسانی شهروندان را روایت می کند. 
او در کنار نقل شیطنت های فردی و همیشگی خود و شوخی هایش در جمع همسفران، یکی دو خاطره و نکته خاص از سفر را هم در لابلای روایت گنجانده که همین صریح نبودن و نقل غیر مستقیم آنها را جذاب تر و خواندنی تر کرده است.  
اگر هیچ کدام از این ها نیز نبود باز هم “نیم دانگ پیونگ یانگ” به دلیل این که نخستین گزارش مستقیم و نخستین کتاب ایرانی از کره شمالی است خواندنی می شد، زیرا همان کتابهای خارجی هم معمولا نقل خاطرات افرادی است که از کره شمالی گریخته و بخشی از پروژه رسانه ای غرب بر علیه این کشور هستند، نه گزارش مستقیم یک نویسنده یا خبرنگار غربی از مشاهدات و تجربه هایش در کره شمالی و از این نظر هم کار امیرخانی یک اثر جدید و بسیار مهم است. 

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.