نگارنده در ۲۹ مهرماه امسال، یعنی دو هفته پیش از برگزاری انتخابات آمریکا در مطلبی با عنوان: «اگر بایدن پیروز شود…»، ضمن پیش بینی پیروزی جو بایدن در انتخابات آمریکا، خاطرنشان کردم که دولت بایدن به سادگی چنته خود را میراث تحریمی دولت ترامپ خالی نخواهد ساخت و تا بدعهدی برای آمریکایی ها هزینه جدی نداشته باشد، تحریم ها را برنخواهند داشت.
در همانجا پیشنهاد نمودم که “کاهش شفافیت در برنامه هسته ای ایران” و “افزایش مدیریت شده و هوشمندانه تنش”، می تواند بهترین راه حل برای اجبار طرف غربی به اجرای تعهداتش باشد. خوشبختانه مجلس محترم چندی بعد گام های مؤثری در این خصوص برداشت که افزایش سطح غنی سازی و توقف اجرای پروتکل الحاقی از جمله مهترین آن ها بود. لکن همانگونه که پیشنهادهای نگارنده از سوی برخی مخاطبان همیشه خوش بین به غرب با اتهام جنگ طلبی مورد انتقاد قرار گرفت، طرح مجلس هم از سوی نیروهای سیاسی غربگرا و لیبرال، به تلاش برای مسدودسازی راه حل دیپلماسی و کارشکنی در رفع تحریم ها متهم شد.
اما این روزها که ساده دلی و خوش باوری افراد یاد شده برای بار هزار و یکم با شکست مواجه شده، همان ها به پنجم اسفندماه چشم امید دارند تا مگر دولت بایدن از ترس توقف اجرای پروتکل الحاقی به تعهدات برجامی آمریکا برگردد! لکن نمی دانند که دولت بایدن هم به ساده دلی و غرب دوستی آن ها همچنان چشم امید دارد که برنمی گردد. فهم دلیل آنکه چرا دولت بایدن علیرغم شعارهای انتخاباتی خویش، به برجام برنمی گردد خیلی سخت نیست. این روزها حتی کارشناسان آمریکایی هم در مورد آن براحتی حرف میزنند. دلیلش همان که اشاره شد هزینه ندادن برای بدعهدی است. دلیلی که شاید در ذهن لیبرالیستی برخی، قابل فهم نباشد ولی در حقیقت رئالیستی جهان غرب قابل درک است.
این روزها در میان حرفهای مقامات ارشد سیاست خارجی در حزب دموکرات، براحتی می توان متوجه شد آن ها هرگز فکر نمی کردند که اروپایی ها تا این حد با پروژه فشار حداکثری دولت ترامپ همراه شوند. این همراهی محض، تمام آن انگاره های پیشین مقامات دولت اوباما برای ورود به برجام را تباه ساخت. انگاره هایی که بارها آن را از زبان اوباما و جان کری شنیده بودیم. اینکه آمریکا چاره ای جز مذاکره با ایران و توقف روند تشدید تحریم ها نداشت زیرا متحدان ما دیگر خسته شده بودند و میل به همراهی بیشتر با ما را نداشتند. زیرا تداوم تحریم ها به معنای شکست اجماع بین المللی علیه ایران بود.
اکنون اما، باطل شدن این تصورات پیشین، دولت بایدن را به طمع انداخته تا تحریم های دوره ترامپ را به عنوان اهرم فشار حفظ کند شاید از قِبَل آن بتواند به مذاکرات موشکی و منطقه ای هم برسد. حال سوال این است که چرا اروپایی ها خلاف انتظار لیبرال های آمریکایی عمل کردند!؟ جواب این را هم امروز می توان از زبان اندیشمندان آمریکایی بسیاری حتی در رسانه های فارسی زبان شنید: به دلیل آنکه ایران برخلاف انتظار اروپایی ها عمل کرده است. یعنی درحالیکه اروپایی ها پیش بینی می کرده اند در مقابل اقدامات ترامپ، ایران واکنش بسیار شدیدی نشان دهد و به قول خودشان منطقه را به آتش بکشد، به جز یک مرحله افزایش محدود تنش ها در خلیج فارس، اتفاق چندانی نیافتاده است.
فارغ از اینکه این نوع رفتار ایران چه مقدار هوشمندانه و عقلانی یا چه مقدار تحت تأثیر فشار لیبرال های وطنی و تبلیغات جنگ هراسانه آن ها بوده است، اکنون به نظر می رسد ضروری است تا مجدداً محاسبات طرف غربی بهم بریزد و این خیال که قصد و دست ایران از هرگونه واکنشی خالیست از ذهن دشمن زدوده شود. طرح مجلس اولین قدم در این مسیر است.
برای دولت دموکرات بایدن هیچ کاری نداشت که با مشتی امتیازهای کم تأثیر و ظاهری همچون دوره اوباما، هم به دوستداران خود در ایران برای انتخابات پیش رو کمکی کرده باشد و هم در عمل برای ایران کاری نکرده باشد. بنابراین رفتار عجیب کنونی آن ها در بی عملی محض، تنها یک دلیل می تواند داشته باشد: کاهش کف خواسته های ایران.
در حالیکه بازگشت ظاهری به برجام، پرمنفعت ترین گزینه برای آمریکایی ها محسوب می شد، اینکه حتی چنین اقدام ساده ای هم هنوز انجام نشده فقط به این معناست که دولت بایدن میخواهد دولتمردان ایران، بازگشت آمریکا به برجام را بجای برداشتن کامل تحریم های دوره ترامپ، به کف خواسته های خود تبدیل کنند. در نتیجه آمریکا مجبور نیست برداشتن تحریم ها را با برگشتن ایران به تعهدات برجامی خود معامله کند و می تواند کف فعلی خواسته های ایران را برای سقف خواسته های خود یعنی یک معامله بزرگتر موشکی و منطقه ای حفظ نماید. دو اقدام مضحک و نمایشی اخیر آمریکا در خصوص عقب نشینی اش از طرح شکست خورده مکانیسم ماشه و نان به هم قرض دادن شان با اروپایی ها بر سر دعوت به مذاکره، در همین راستا قابل ارزیابی است.
در کل حتی واگذاری برخی امتیازهای سطحی هم در دولت بایدن دور از انتظار نیست اما برداشتن تحریم های دوره ترامپ، بسیار بعید است. دو عامل عدم اجماع داخلی در کشور به دلیل خوش باوری غربگرایان و معضلات اقتصادی ناشی از سؤمدیریت های موجود، نقطه امید و اتکاء این نوع سیاست دموکرات های آمریکاست. نقطه اتکایی که شاید فقط یک اتفاق بزرگ در انتخابات ۱۴۰۰ بتواند آن را فروشکند.
ثبت دیدگاه