کردها همواره خود را مغبون پیمانهای بینالمللی دانستهاند از سایکسپیکو و ورسای تا سِور و لوزان، یا از رفاقت با بریتانیا تا آمریکا و محمدرضاشاه، اما راستی چه میشود که سیاستمداران این مردم پشت سرهم فریب میخورند؟ پاسخ سهلالوصول خیلیها این است که طرفینشان نامردند! و خودشان هم که دولت ندارند و نمیتوانند عرض اندامی در قامت دولتها داشته باشند پس کردها دوستی جز کوهستان ندارند. اما این فرافکنی هرگز پذیرفته نمیشود حتی اگر پذیرفته شود هم به کار نمیآید. چون عرصه سیاست خارجی و روابط بینالملل عرصه مردانگی و دلدادگی و شاعرانگی نیست. اینها مفاهیمی هستند که با امر سیاسی در عصر حاضر بیگانهاند. قدمت جنبشهای کردی به قبل از تأسیس دولتهای صدساله ترکیه، سوریه و عراق بر میگردد. اما چرا سیاستمداران این سه دولتِ نوپا از سیاستمداران کرد پیشی میگیرند و غالباَ پیروز میدان هستند؟
بخش اعظم این شکستها به برداشتهای ناصحیح کردها از روابط قدرت بر میگردد. روابط قدرت در عرصه بینالمللی را با روابط عشایری اشتباه میگیرند و به تبع شاعرانه اندیشی سیاستمداران و رهبرانش، آنچنان آرمانی میاندیشند که کاملا از زمین جدا میشوند. اسم این حرکت تاریخی را رومانتیسیسم سیاسی کردها گذاشتهام. در این جریان رومانتیک، هیچ تفاوتی بین سیاستمدار و رهبر کُرد با پیاده نظام و مردم کوچه و بازار نیست و همین است که پدیدهای رخ میدهد بنام سیاست خیابانی، به زبان ساده یعنی خیابان فرماندهی میکند و سیاستمدار فکرش را از خیابان میگیرد. در این حالت دیگر رهبران نقد هم نمیشوند چون در حالت عاشقانه نقد جایی ندارد. کدام شوریده حال عاشقی را دیدهاید معشوق را نقد کند جز اینکه در شاعرانگی تام او را پر و بال دهد و زشتیهایش را عین زیبایی ببیند. در شاعرانه اندیشی است که دیگری، امروز دیو است و فردا همان دیگری، دلبر است. دیو و دلبر ساختن، خادم و خائن و جاش خواندن محصول همین شاعرانگی است. حالا به این حس غیرسیاسی، چیز دیگری هم اضافه کنید به نام چپگرایی زمانپریش و زمینهگریز، دیگر آش شلهقلمکار یا همان کلهدوش کُردی خودمان بار میآید. رهبران همانند پیامبران مقدس و معصوم میشوند و ترکیب ذهنیت عشایری با تفکر چپگرای مذکور، اقتدارگریزی و آنارشیسم را تولید میکند این مدل سیاستورزی شاعرانه با افزوده شدن مفاهیم سوسیالیستی همان خطاهایی را تکرار میکند که شیخ محمود حفید دچار شد و این خطاها را از سر فقدان خودانتقادی، مقدس و نعل به نعل پیشینیان هم میداند. درحالیکه جهانِ امروز نیازمند سیاستورزی استراتژیک است. در این نوع سیاستورزی لزوما آنچه پدران گفتهاند بر فرزندان فرض و واجب نیست. پس در عصر سلاحهای پیشرفته و پهبادها و موشکهای نقطهزن کوهستان تنها دوست وفادار کُردها نیست.
اگر پای تفکر استراتژیک و منافع مردم به سیاستورزی سیاستمداران کرد باز شد و تفکیکی بین فرماندهان نظامی عموما جنگسالار و سیاستمدارانِ غالبا جنگگریز حاصل شد و آرمانگرایی بی حد و حصر رخت بربست و جایش را به واقعگرایی معقولانه داد. آن موقع دیگر ترامپ و پوتین یک شبه «خال ترامپ و مام پوتین»(دایی ترامپ و عمو پوتین ) نمیشوند و روز دیگر «سووری حهرام»(حرامی سرخ و بور) نمیگردند. اما نبود چنین تفکری باعث شد در موقعیت پساداعش، پ.ی.د (بخوانید پ.ک.ک) مدل کانتونی که با زمینه و زمانه خاورمیانه بالکل بیگانه است را در شمال سوریه اجرا کند و نتواند تفکیکی بین سیاستمدارانش با فرماندهان پ.ک.ک ایجاد کند. همچنین هرچه سازمان غیروابسته به پ.ک.ک در شمال سوریه همانند شورای میهنی کردهای سوریه(ENKS) را با همان حربه قدیمی جاشِ بارزانی و جاشِ اردوغان از صحنه بهدر کند و با قدرتی مثل آمریکا علیرغم همه تجارب شکست خورده اعتماد به آن، با وعده سرخرمن استقلال، دست ائتلاف بدهد در حالیکه آمریکا هرگز میداندار بحران سوریه نبوده است. همگی این خطاهای تحلیلی در کنار تجاوزطلبی اردوغان باعث شدند کردها مثل همیشه در یک ژئوپلیتیک شکننده و در یک تنهایی استراتژیک به دست سرنوشت سپرده شوند و شمال سوریه میدان تُرکتازی نئوعثمانی همچون رجب طیب اردوغان و پیاده نظام جهادی و تکفیریاش شود. حالا که خبر از توافق نیروهای سوریه دموکراتیک با دولت سوریه در میان است و مردمان حسکه دلخوشاند که عفرین و غرب و شرق فرات و به طور کامل شمال سوریه از تغییرات دموگرافی و جابجایی جمعیتی توسط اردوغان و اسکان مهاجمان و مهاجران در امان خواهد بود فرصت خوبی برای درس آموزی و رهایی از شاعرانگی در سیاستورزی کردها به شمار میرود. کردها اگر در شرایط عدم فشار اردوغان، با اسد سازش میکردند برندهتر بودند یا در جبر تجاوز ترکیه و یاران جهادیاش به شمال سوریه برندهتر هستند؟ قطعا اگر این سازش در سال ۲۰۱۷ میشد امتیازات بیشتری به دست میآوردند. اما خوب این نتیجه طبیعی فقدان شناخت صحیح و ضعف تفکر استراتژیک سیاستمداران کُرد است که مردمانشان را علیرغم همه ظرفیتها و استعدادها، روز به روز رنجورتر میکند. با این همه تجربه چند سال اخیر نشان داده راههای حل و فصل منازعات منطقه به واشینگتن ختم نمیشوند و بازیگران کرد هم باید با اتکای به واقعگرایی و پرهیز از ایدئولوژی زدگی و شاعرانگی سیاسی به دنبال نسخههای جایگزین و بدیل درون خود منطقه باشند.
انتهای پیام/ هوشنگ شیخی- پژوهشگر مسائل خاورمیانه
ثبت دیدگاه