شنبه, ۶ مرداد , ۱۴۰۳ Saturday, 27 July , 2024 ساعت ×
کوچ شکر از سوپرمارکت‌ها به عمده‌فروش‌ها
01 مرداد 1399 - 9:16
شناسه : 9773
12

این روزها مصرف‌کنندگان در بازار خرده‌فروشی با کمبود شکر دولتی مواجه هستند و باید برای تهیه این کالای شیرین راهی فروشگاه‌های بزرگ شوند. در این گزارش با فروشنده‌ها و خریدار‌هایی صحبت‌ شده که چند وقتی است با کمبود شکر روزگار می‌گذرانند. «در تولید گندم، بنزین، گازوئیل، گاز و شکر که خودکفا شدیم، آیا همین بس […]

ارسال توسط :

این روزها مصرف‌کنندگان در بازار خرده‌فروشی با کمبود شکر دولتی مواجه هستند و باید برای تهیه این کالای شیرین راهی فروشگاه‌های بزرگ شوند. در این گزارش با فروشنده‌ها و خریدار‌هایی صحبت‌ شده که چند وقتی است با کمبود شکر روزگار می‌گذرانند.

«در تولید گندم، بنزین، گازوئیل، گاز و شکر که خودکفا شدیم، آیا همین بس نبود؟» جمله‌ای که خواندید بخشی از صحبت‌های حسن روحانی، رئیس دولت دوازدهم در بهمن‌ماه ۱۳۹۷ بود. حالا از این صحبت حدوداً یک سال و شش ماه گذشته و امروز مردم در بازار خرده‌فروشی با کمبود شکر دولتی مواجه هستند و باید راهی فروشگاه‌های بزرگ شوند تا شاید در آنجا خبری از شکر باشد. در این گزارش با فروشنده‌ها و خریدار‌هایی صحبت‌ کرده‌ام که چند وقتی است با کمبود شکر روزگار می‌گذرانند.

مغازه‌دارها سهمیه‌ شکر را به عمده‌فروش می‌دهند

«شکر نه بسته‌ای در سوپرمارکت‌ها پیدا می‌شود، نه کیلویی.» پاسخ به چرایی این موضوع را این‌طور جواب می‌دهد: «چون ارز دولتی‌اش را برداشته‌اند و دیگِ با ارز دولتی وارد نمی‌شود.» اما مسئله‌ای که وجود دارد این است که چرا در برخی از فروشگاه‌های زنجیره‌ای بزرگ در سطح شهر شکر پیدا می‌شود اما در سوپرمارکت‌ها و بقالی‌های محله‌ها شکر نیست. جوابش هم به قول آقای فروشنده ساده است؛ «چون آن‌ها در اولویت توزیع هستند.» پیراهن مردانه زهوار دررفته‌ای پوشیده است و حرف وقت لب به صحبت باز می‌کند، یکی از دندان‌هایش که طلا است در چشم می‌زند. می‌گوید: «اتحادیه به من شکر میده ۵۴۰۰ ولی تعهد می‌گیره که فلان قدر بفروشم. تفاوتش انقدر کمه که پول پلاستیک و کرایه وانت و این چیزهایش در نمیاد. برای همین هم شکر نمیارم چون برام صرف نمی‌کنه.» انگار خودش با خودش وارد دیالوگ شده و به من توجه چندانی ندارد. رو به من سؤال می‌کند: «جواز دارا چیکار می‌کنن؟ یعنی اونایی که دل و جرئت دارن؟» بعد هم تا من به خودم بیام و بخواهم جوابش را بدهم، می‌گوید: «اون یه تن رو که از صنف می‌گیره، می‌فروشه به عمده‌فروش و عمده‌فروش هم با قیمت بیشتری میده به سوپرمارکت‌هایی که شکر می‌خوان. مثلاً ۵ تومن می‌خرم، در بازار ۹ تومنه، ۸ به عمده میدم.» حالا اما مسئله این است که اگر بازرس اتحادیه بی‌خبر به مغازه سر بزند چه اتفاقی می‌افتد؟؛ «بعداً اگه از اتحادیه بیان و ببینن شکر نیست ممکن است جریمه کنن ولی باز هم اونجا راه داره و یارو ۲۰۰ کیلو میزاره توی مغازه و ۸۰۰ کیلوی باقی مونده رو می‌فروشه. هروقت هم مأمور اتحادیه بیاد میگه بیا شکرها اینجاست و بقیه‌اش هم در انبار.» اما درباره شکر‌های بسته‌بندی‌شده که بدون قیمت در بازار موجود است می‌گوید که «شکر اگر بسته‌بندی بیاد اینجا و بدون قیمت باشه تعزیرات گیر میده و جریمه می‌کند.» وقتی از او می‌پرسم که واکنش مردم به نبود شکر در مغاز‌ه‌اش چیست، خبر می‌دهد که خیلی از مشتری‌هایش وقتی در مغازه هستند و کسی جویای شکر می‌شود به یکدیگر این راهکار را ارائه می‌دهند که قند بگیرند و آسیاب کنند. بعد هم با نیشخندی می‌گوید البته اگر بتوانند قند بخرند.

زندگی به سبک خانواده دکتر ارنست

سبیل‌های سفیدش به زردی می‌زند و خس‌خس گلویش موقع حرف زدن بیشتر از هر چیز دیگری جلب‌توجه می‌کند. سیگار بهمن کوچک و دلستر خریده است. منتظر شاگرد مغازه نمی‌ماند و خودش کیسه‌ای برمی‌دارد و دست‌به‌کار می‌شود که خرید‌هایش را داخل کیسه بگذارد. به شوخی می‌گویم این خریدها که کیسه پلاستیکی نمی‌خواهد. می‌گوید: «می‌خوام بزارم برای سطل آشغالم. هفته‌ای یه بار از خونه میام بیرون، یه کیسه گرفتن جای دوری نمیره که.» از او می‌پرسم که این دلستر و سیگار کفاف یک هفته خانه‌نشینی‌اش را می‌دهد؟ می‌گوید: «آره آقا جون. کم بخور، همیشه بخور برای این دوره و زمونه به کار میاد.» منم هم شروع می‌کنم و برایش از گرانی شکر و کمبود این کالا در مغازه‌ها می‌گویم. تعریف می‌کند که سال‌هاست تنها زندگی می‌کند و با حقوق بازنشستگی لک‌ولکی می‌کند و می‌تواند در حد نیازش چیزهایی که می‌خواهد را تأمین کند. وقتی دارد از مغازه بیرون می‌رود، برمی‌گردد سمت من و می‌گوید «شما سنت به کارتن دکتر ارنست قد می‌دهد؟ اگه یادت باشه، اونا برای چیزهایی که می‌خواستند خودشون دست به کار می‌شدند و اونا رو تهیه می‌کردن. حالا ما در اوضاع‌واحوال این روزها به مرحله کمبود شکر رسیدیم و بعید نیست با این دست فرمونی که میریم جلو به سمت کاشت چغندر و استخراج قند هم بریم.»
فروشنده مغازه میان صحبتمان می‌آید و می‌گوید که از قبل عید شکر توسط هیچ شرکتی توزیع نشده و به صورت آزاد در بازار موجود است که باید بروند و بخرند، اما خب، قیمت آن انقدری بالا است که برای اکثر مغازه‌دار‌ها صرف نمی‌کند بخواهند آن را به قیمت بالا بخرند و با سود کمی بفروشند. برای همین هم «نه قند میاریم، نه شکر.»

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.