« دلار بالای ۲۰ هزار تومان و کارگران روزمزدی که تا ۴ ظهر منتظر یک لقمه نان حلال و سری خمیده و چشمانی منتظر». این شرحی است که در فضای مجازی از این عکس منتشر شده.
برتراند راسل در مقاله ای که ۸۵ سال پیش با نام «در ستایش فراغت» منتشر کرد باور داشت هر کس فقط باید روزی ۴ ساعت کار کند چرا که این امر باعث می شود هم برای دیگران کار باشد و بیکاری از میان برود و و هم فرصت کافی برای لذت بردن از زندگی در اختیار همه قرار بگیرد. او فکر میکرد فناوری همانطور که به صاحبان مشاغل سود بیشتر میدهد، از ساعت کاری کارگران هم بدون آن که از حقوق شان بکاهد،کم می کند.
به نظر او احساس گناه اغلب مردم از این که یک روز کامل هیچ کاری نکنند ناشی از این است که ساعت ها کار کردن یک فضیلت اخلاقی به شمار می آید و آدمها افتخار میکنند که هیچوقت آزادی ندارند.
این مقاله راسل را متفکران زیادی نقد و بررسی کردهاند و شاید هم در این نقدها کسی به او گفته باشد که علیرغم این خوش نیتی و برابری خواهی قابل ستایش او ، آنچه راسل از واقعیت جهان اطرافش ترسیم کرده بیشتر از چشم انداز یک «نجیب زاده» انگلیسی است که هیچگاه طعم بی پولی و بیکاری را نچشیده و به همین دلیل هم به جای آن که بیشتر به «کار» فکر کند بیکاری و فراغت را ستوده! با این حال میتوان خوشبینتر بود و گفت این اصلاح گر اجتماعی میخواست فراغت اجدادی و خانوادگیاش را که به او مجال نوشتن «اصول ریاضیات» را داد همه داشته باشند.
در ذهن راسل هر چه گذشته امروز این مسلم است که در این دنیای بزرگ هستند کسانی که از «روزمرگی» و «بطالت» ناشی از «فراغت» فراوان مینالند و در مقابل بسیاری دیگر از کار طاقت فرسا چیزی جز «روزمزدی» نصیبشان نمی شود تازه اگر که کاری باشد! آن جماعت اندک برای رفع «ملال» دست به هر تفننی می زند: بستنی طلا می خورند، در استخر شیر شنا میکنند، فرزندانش را به شیوه سیندرلا به خانه بخت می فرستند و این جماعت برای سیر کردن شکم گرسنه هر روز سر این چهارراه و آن چهار راه در گرمای تابستان و سرمای زمستان منتظرند تا کسی نه با کالسکه ای که سراغ سیندرلا رفت بلکه با وانت باری سراغشان بیاید و چندساعتی و چند روزی طعم کار کردن را بچشند!
نکته جالب تر اما این است که برخی از این افراد حتی تا آخر عمر خود باید کار کنند و آن فراغت قابل ستایشی که زندگی را زیباتر و غنی تر میکند و راسل آن را برای همه میخواست هیچگاه سراغ آنها نمی آید!
برای این دسته از مردم این جمله راسل که : « ساعتهایی که از تلف کردن آنها لذت بردهایم، تلف نشدهاند» اصلا قابل درک نیست چرا که هر ساعت تلف شده از این انتظارشان نه تنها لذتی در بر ندارد بلکه از نظر محاسبه کمی پولی که برای رفع نیازهای ضروری شان در آن روز نیاز دارند مصداق کاملی از تلف شدن است!
نه! هیچ شرحی از نوع ستایش فراغت بر این قبیل عکس ها نمی توان نوشت .
ثبت دیدگاه