نمی دانم از کجا شروع کنم و چه بنویسم ولی باید بنویسم چون بعنوان یک جوان ایرانی ساکن نوار مرزی احساس وظیفه میکنم که مقایسه کنم قبل از انقلاب و بد از انقلاب را زیرا ما جوانان نوار مرزی یک وظیفه دینی مهم در قبال انقلاب و امام راحل داریم .
یادم می آید وقتی دانش آموز بودم خیلی از مسئولین انقلابی به مدارس ما می آمدن و از نزدیک در جشنهای دهه مبارک فجر در کنار ما از انقلاب و دستاوردهای انقلاب و یاد آن روزگاران خاطره تعریف میکردند ولی افسوس….
بر خود وظیفه میدانم مقایسه بکنیم به و نقل از پدر و پدر بزرگانمان که زندگی قبل و بعد از انقلاب را تجربه و برای ما تعریف نمودند و یا خاطرات بزرگان روستا را در این خصوص برای مخاطبان بیان کنم چون دیگر تعریف و بیان این مطالب ظاهرا برای مسئولین کنونی سخت شده و دیگر توان مقایسه زندگی مردم در بد و قبل از انقلاب در نوار مرزی را ندارد و یا شاید …..
اگر بخواهیم از قبل انقلاب بگویم نقل و قول است ولی میدانم واقعیت دارد ولی ما جوانان دیده های بعد از انقلاب را لمس کرده وبا آنها بزرگ شدیم پیشرفتهای رو به جلو و آبادانی های که هر روز به تعداد آنها افزوده می شود.
پدرم می کفت ما حتی برای زنده ماندن و پر کردن شکم فرزندانمان برای گماشته های رژیم شاهنشاهی نوکری میکردیم .فرزندانم به جای تحصیل باید کار میکردند و سود آن را اربابان وقت میبردند.برای تهیه چند کیلو آرد باید روزها خواهش و اصرار میکردیم . امیدی برای زنده ماندن نوزادمان بعد از به دنیا آمدن نداشتیم و انتظاری برای باسواد شدن فرزندانمان نبود چرا که نه خانه بهداشتی داشتیم نه مدرسه!
جالبتر اینکه وقتی زمستان فرا میرسید نه راه ارتباطی با روستاهای همجوار داشتیم و نه کانال مکالمه .
نفت بود ولی مال بیگانگان
از آب بهداشتی خبری نبود که هیچ اصلا لوله کشی آبی نداشتیم و برای تهیه آب مصرفی خود و حیوانات مان باید در آن سرمای سوزان حتما به سرچشمه بیرون روستا میرفتیم وبا کمترین امکانات مقداری آب به خانه می آوردیم.خلاصه از خانه های گلی با سقفهای چوبی گرفته تا راه های مال رو و خاکی صعب صعبالعبور قسمتی از زندگی پدران ما بود و زندگی اعیانی با ناز و نعمت مال اربابان و رجال حکومتی.
در چنین شرایطی بود که پیر جماران به وظیفه شرعی خود عمل نموده و انقلاب را به پیروزی رساند و همین مردم مستضعف و عشایر غیور نوار مرزی شدند پشتیبان و حامی انقلاب چرا که قبل از انقلاب با پیمودن سرمای سرد زمستان و دشواری راه خود را به مرکز شهر رسانده و مرگ بر شاه میگفتند.
بد از انقلاب مدیریت شهری و روستای شد مردمی…..!
بدستور حضرت امام( ره)جهاد سازندگی تشکیل شد و دارایی های مملکت به جای هزینه برای عیش و نوش صرف آبادانی گردید راهها زده شدند پل ها طراحی شدند آسفالت به سوی مناطق مرزی نزدیک شد.
هرروز ما کودکان آن دوران شاهد حضور دستگاهها و ماشین آلات جدید در مناطق مرزی جهت ساخت راه.پل.خانه بهداشت و مدرسه بودیم .
روستاها یکی پس از دیگری آباد شدند در روستاها شوار و دهیاری تشکیل گردید آموزش و پرورش کم کم به نوار مرزی کشیده شد تحصیل رایگان در اختیار کودکان و نوجوانان قرار گرفت نهضت سواد آموزی تشکیل و کم و کاستی های قبل انقلاب در بعد آموزشی برطرف گردید ، رفته رفته مدارس عالی در سطح منطقه تاسیس گردید دختران نیز از نعمت آموزش بهرمند شدند خانه های بهداشت روستا به روستا توسعه یافته و دیگر کسی به فکر مرگ فرزند بعد از تولد نبوده و نیستند تا جای که حتی بخش زایمان نیز در بخش سیلوانا و شهرک زیوه راه اندازی گردید.
تمامی راه های روستاها با بستر مناسب احداث و شیوه احداث منازل در روستاهای نوار مرزی با ایجاد طرحهای هادی طبق استاندارهای جهانی و اصول شهرسازی بنا و یا تجدید بنا گردید زندگی نوین شهری اکنون در نقطه صفر مرزی احساس میگردد هیچ فرقی از نظر تهیه اقلام در مرکز شهر و یا مرز وجود ندارد چه از نظر قیمت چه از نظر کیفیت و چه از نظر تازگی….
حتی بهترین آموزشیاران و معلمین در نوار مرزی مشغول تدریس هستند.
در بعد توسعه مخابراتی و زیرساخت های اینترنتی
توسعه برق رسانی به تمامی روستاهای نوار مرزی
توسعه گاز رسانی به سردترین نقطه کشور
تداوم توسعه راه های ییلاقی و مناطق صعب العبور مرزی جهت رفت و آمد بهتر عشایر
ایجاد سردخانه ها و مراکز توزیع سموم و نهادهای کشاورزی
توسعه دامداریها و دامپروریها به شیوه نوین و مدرن
مشارکت مردم و تحصیل کردگان در سیستم مدیریت کشوری و استانی در انواع پستهای مسئولیتی
ادامه تحصیل جوانان عشایر در مدارج عالی تحصیلی در بهترین دانشگاههای کشور در بهترین رسته ها
و صدها خدمات دیگر از خیر و برکات نظام مقدس جمهوری اسلامیست بر ما مرزنیشینان وساکنین نوار مرزی
حال مقایسه با شما قضاوت با مردم و شاید خدمت از مسئولین
انتهای پیام/ رسول سعدی
ثبت دیدگاه